بسمه تعالی
نفس در سینه از داغ جدایی باختن دارد
سمندِ زندگانی با تو هر جا تاختن دارد
قبایِ قرض را ، قبل از طلب باید بپردازی
قماری که ندارد بُرد با خود ، باختن دارد
همیشه تیغ در لای نیامِ سبز ، نیکو نیست
زمان جنگ ، شمشیر از نیامش آختن دارد
گِران آید غبار آرزو ها بر دلِ روشن
از این گرد و غبار ، آیینه را پرداختن دارد
دلِ کامل عیاران را هراس از هُرمِ دوزخ نیست
زرِ خالص ، چگونه ترس از بگداختن دارد ؟
شبیه سرو دارد بیگناهــی ، گردن افرازی
گنهکاری ، ثمر چون سر به زیر انداختن دارد
چنان پروانه در آتش ، سبک پَر می زند امشب
که در این سوختن از شمع ، اُمید ساختن دارد
سر از تن می شود وقتی جدا هنگامه ی غیرت
به دست دشمنان بالای دار ، افراختن دارد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 دی 1401 18:25
!درود
جواد مهدی پور 01 بهمن 1401 07:30
سلام و احترام محضرتان
ممنونم از حضور گرم شما