پشت اشک آینه درگیر ردپای تو
خلوت من پر شده از عطر سر تا پای تو

می نشینم تا که برگردی مرا باور کنی
در غزل هایی که دارد موجی از موهای تو

از غروب خنده هایت باورم شد شانه هم
می کشد بردوش بار ...

ای فرو خورده ترین بغض غروب
ردپایت مانده در آغوش من
همنشین پلکهای بسته ام
کوله بار عشق تو بر دوش من

در سراسیمه ترین کابوس شب
مستم از آهنگ نوشانوش تو
بهترین تقدیر من گلخنده ات
جان فدای عشق ب...

آماده ام برای تو جان را فدا کنم
از انحصار جان دل خود را رها کنم

تا چشم توست روشنی آشیانه ام
بگذار کمی برای خودم ادعا کنم

پرواز کن که زیر پرت پر درآورم
گنجشک عشق را به هوایت هوا کنم

...

در غربت من در غروبی سخت و دلگیر
پاییز آهنگی دوباره می نوازد
بیزارم از کابوس بی پایان شعرم
وقتی تنم را این جدایی می گدازد

می سوزد اندام نحیف غصه هایم
در حسرتی از سایه های بی پناهی
موجی پر از...

من شعر سکوت خسته ی پائیزم
من گمشده ی عشق شرر انگیزم

من رهگذر کوچه ی عشقم یک عمر
تبدارم و از دغدغه ها لبریزم

احساس بلند عاشقی در نفسم
من موج بلند شعر طوفان خیزم

پروانه صفت به آسمان دل د...