3 Stars

سلام زندگی

ارسال شده در تاریخ : 17 امرداد 1395 | شماره ثبت : H943818


در غربت من در غروبی سخت و دلگیر
پاییز آهنگی دوباره می نوازد
بیزارم از کابوس بی پایان شعرم
وقتی تنم را این جدایی می گدازد

می سوزد اندام نحیف غصه هایم
در حسرتی از سایه های بی پناهی
موجی پر از غم ها نشسته توی شعرم
یک موج از حس بد بی تکیه گاهی

شبهای من را کهکشانها خواب دیدند
من بی ستاره در هجومی از غزل ها
در هر تهاجم ،شعر من آماده می شد
هرشب به قصد مرزو بومی از غزل ها

غم می چکید از غربت من آب می شد
یخ های تنهایی که در من وول می خورد
حتا نگاه ساده ام با خنده هایش
از دست حسرت های عمرم گول می خورد

پشت نگاه شیشه ی قصری شکستم
آموختم بنیادهای بی قراری
مانند رودی تشنه ی جریان سیلاب
با قصد دریا می شدم با شوق جاری

حالا پس از تنهایی ام دلتنگ هستم
بگذار با پروانه هایم پر بگیرم
می خواهم از این کوچه های تنگ و تاریک
عاشق شدن را در غزل از سر بگیرم

در پشت غم های خودم باید ببینم
آغوش سرسبزی به نام زندگی را
پاسخ نخواهم داد دیگر هر سلامی
در شعر خود غیر از سلام زندگی را

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۵.۰۶

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 247 نفر 367 بار خواندند
پرستش مددی (19 /05/ 1395)   | جابر ترمک (19 /05/ 1395)   | علیرضا خسروی (20 /05/ 1395)   | علی ملک حسینی (20 /05/ 1395)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (20 /05/ 1395)   | سامان اتابکی اتابکی (24 /05/ 1395)   | محمد مولوی (17 /04/ 1399)   | منوچهر فتیان پور (19 /09/ 1399)   |

رای برای این شعر
جابر ترمک (19 /05/ 1395)  علیرضا خسروی (20 /05/ 1395)  محمد مولوی (17 /04/ 1399)  
تعداد آرا :3


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا