لیلیِ شعرهای پر از التهاب من
کی میرسد شبیکه بیایی بخواب من؟

لب تشنه جنونم و دریای آتشم
خون میچکد ز جرعه جام شراب من

در اشتیاق روی تو دیوانه ام هنوز
روزی بیا به دیدنم ای افتاب من

بنشین چو سنگ صبوری ...

هم قبیله
ما هم قبیله ی تو و فرهاد و آرشیم
گرم از ترانه های دل انگیز آتشیم

آلودگی به کیش نیاکان ما نبود
ما وارثان عصمت خون سیاوشیم

میدان رزم جای درنگ دوباره نیست
گر سوگوار کشتن سهراب و ترکشیم

آهن...

مصباح الهدی(موشّح)

ما باده ز دست آسمان می خواهیم
صد آیه ز دشت بیکران می خواهیم

بر پهنه ای از طراوت و رونق و مهر
آواز خوشی به ارمغان می خواهیم

حاصل نشود بی تو رها گشتن ما
ای جانِ جهان با تو امان می ...

آتش زدی به جانم و غرق شراره ام
کی میرسد دمی که نمایی نظاره ام

دلتنگ روی ماه توام بس که سال ها
تابیده ای به گوشه ای از قلب پاره ام

وصفی نموده اند ز تو خوبان روزگار
کز درد اشتیاق تو در فکر چاره ام

ر...

در این سرای بی ستون (موشح)

دیگر چرا خوش باشم از دست تو ای دنیای دون
آغشته داری هر زمان چنگال خود در شط خون

دردی به تو درمان نشد، کاری ز تو آسان نشد
ای رفته بر تاراج غم، ای کاخ بی امن و ستون

زنجیری ...