3 Stars

تقدیر

ارسال شده در تاریخ : 26 اسفند 1398 | شماره ثبت : H948701

شهری که حالا بی هوایت سرد و دلگیرست
بغضی شده پای نفسهایم چو زنجیرست

یاری که تا ویرانگی دیوانگی میکرد
حالا جوانی از نفس افتاده دل پیرست

آیینه ها را برده در حیرانی و حسرت
عکسی که سر تا سر پشیمانی و تقصیرست

او را ز خود راندم و خود از مهر او افسوس
خوابی که آن شب دیده بودم رو به تعبیرست

من مانده ام با بی کسی ، با کوله باری درد
قلبی که خالی مانده و از عاشقی سیرست

در کار دل خود کرده را تدبیر دیگر نیست
تدبیر هم باشد اگر آن کار تقدیرست

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 149 نفر 220 بار خواندند
امیر عاجلو (26 /12/ 1398)   | خسرو فیضی (26 /12/ 1398)   | نیلوفر اسفندیاری (08 /01/ 1399)   | مجتبی جلالتی (08 /01/ 1399)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (08 /01/ 1399)   | احمد خشنودی فر (23 /01/ 1399)   | محمد مولوی (26 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (26 /12/ 1398)  مجتبی جلالتی (08 /01/ 1399)  احمد خشنودی فر (23 /01/ 1399)  محمد مولوی (26 /02/ 1399)  
تعداد آرا :4


نظر 3

  • امیر عاجلو   26 اسفند 1398 08:43

    او را ز خود راندم و خود از مهر او افسوس
    خوابی که آن شب دیده بودم رو به تعبیرست
    بسیار زیبا خانم اسفندیاری rose rose

  • خسرو فیضی   26 اسفند 1398 18:23

    . با بهترین درودهایم rose
    . مانده ام حیران که خاک پاک و شاعر پرور شیراز از چه رو
    . از خاک شهر من برتر می نماید !! winking laughing . مهر بانوی فرهیخته
    . سروده فوق زیبایتان را چندین بار خواندم و هر بار درسی نو
    . آموختم . حضور محبت آمیزتان را در صفحه کوچکم جشن میگیرم
    . روزگارتان شاد و خرم باد rose rose applause applause rose rose

  • ابوالحسن انصاری (الف. رها)   08 فروردین 1399 13:04

    درود ها rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا