3 Stars
ولی اله بایبوردی

ای که گفتی ....

ارسال شده در تاریخ : 06 امرداد 1400 | شماره ثبت : H9417660


ای که گفتی یا علی آغاز عشق
نطق ها گفتی ، نشد ابراز عشق

ای که گفتی .... لا فتی، الّا علی
پس فتای تو چه شد ای مدّعی

ای که گفتی ها علی ،کیفَ بشر
من ندیدم از تو غیر از خیر شر

ای که گفتی کُنتُ مولا ، یا علی
درک کردی درک ، ادراک جلی

ای که گفتی ناطقِ قرآن علی
نطق تو گویا تر از قرآن ولی

ای که گفتی یا علی شاهی نجف
کیسه ها ، انبار کردی از تُحَف

ای که گفتی ..باب علم انبیا
تو مگر علمت رسد بر اولیا

ای که گفتی لا تکن عبدک تو حُر
بنده ما را ، چرا کردی ؟!؟!تو بُر

ای که گفتی حرف و کردی بندگی
افتخاری ، شوکتی ، پایندگی

ای که گفتی شهریارم شهریار
نخل و چاهش را بگو ما را بیار

ای که گفتی هل اَتی هل مِن فتا
نیست برتر از علی کس را عطا

ای که گفتی وصف مؤلانا علی
عاشقی کن ، عشق مؤلانا ولی

ای که گفتی ... قل هو الله احد
اشقیا را تو زدی صد ضربه حد

ای که گفتی لم یلد یولد چو تو
فخر کردی مهر دیدی مهر کو

ای که گفتی ...بارها ، کفواٌ احد
حُبّ ها دیدی و گفتی او صمد

ای که گفتی ای خدا دستم تو گیر
معصیت ها چیست ای فرزانه پیر

ای که گفتی در به رویم باز کن
رکعتی خوان قرن ها تو ناز کن

ای که گفتی مدّعی را پندها
پند بشنو ،لب گشا لبخندها

ای که گفتی راز بگشا ای علی
از قضا حُسن القضایا ، ای علی

ای که گفتی ... صبر مفتاح الفرج
من ندیدم این چنین صبر و حرج

ای که گفتی تا توانی ،لطف کن
دل به دست آور دلا الطاف کن

ای که گفتی فقر فخری افتخر
ناز نازان ،ناز کردی تو به فخر

ای که گفتی شب مناجات علی
شهریارا ، لطفِ شب ها منجلی

ای که گفتی کار دنیا ،نیست بد
بد تویی زیرا که دوری از خرد

ای که گفتی آن زننده آفتاب
ما رَمیت ، اِذ رَمیت از سحاب

ای که گفتی : یوم خندق ، حَرب او
برتر از کون و مکان ،یک ضرب او

ای که گفتی شرح دردِ اشتیاق
عاشقم کردی ، برفتی، الفراق

ای که گفتی هر چه داری کن سؤال
تفقدونی، ای ولی ، حالی بنال

ای که گفتی در به رویم باز شد
مثنوی والی ، سخن آغاز شد

ای که گفتی ...خاطرات زندگی
حیف شد دیدم تو را در بندگی

ای که گفتی جلوه هایِ روزگار
هست ما را کِشت در پاییز کار

ای که گفتی مِن مَسد ما را حسد
چیست لایق تر، نشان ما ، مسد

ای که گفتی پاک باش و پاک زی
چه شده اینک گذشت از سال سی

ای که گفتی... ذکر رحمان الصمد
یک هزار اسم است اعظم ای عدد

ای که گفتی :گفتنی هایِ زیاد
ذرّه ای اندیشه را بُردی ز یاد

ای که گفتی عقل چون روح از خدا
پس چه شد ،پیوسته بینم من ، جدا

ای که گفتی مردمان در ناز خواب
لذتی بینند بعد از مرگِ ناب

ای که گفتی باز گفتی باز گوی
پندِ شیرین، از کلام ، ناز جوی

ای که گفتی : از کراماتی سخن
کاش یارب رسته بودم از محن

ای که گفتی حُبِّ بیتِ انبیا
اصفیا و اوصیا و اولیا

ولی اله بایبوردی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 101 نفر 165 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /05/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (09 /05/ 1400)   | ولی اله بایبوردی (03 /06/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (07 /05/ 1400)  کاویان هایل مقدم (09 /05/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا