.
وَ گیاهی ام دمیده بر گوری ناشناس
سرگرمِ تماشایِ حمدهایِ تیزرو
- که هرگز شکار
نمی شوند انگار...
وَ گاهی سرگرمِ چیدنِ وقت هایِ نشکفته ام
بی انتظارِ پایین آمدنت
بی انتظارِ بالا آمدنم...
تو هستی اما
در سوراخ گشاد شده ی دکمه ای
من هستم اما
در روز مسابقه ای که به پایان رسیده است
تو هستی اما
در گوشه ی طاقچه ای که دیگر
دیوان حافظ ندارد
من هستم اما
در اوجِ زوزه ی استعاره های گرسنه
تو هستی اما
میان دودی که آتشش را کفن کرده است.
#احمد_آذرکمان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 اسفند 1400 15:55
.مانا باشید و شاعر
احمد آذرکمان 02 اسفند 1400 20:32
سلام های بسیار عزیزید برام