- شاعران
- محمد مولوی
- دفتر شعر محمد
- شعر اتوبوس | محمد مولوی | شعر ایران
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
اتوبوس
امشب :
جاده می رود و من را همراه خود می برد
تیر های برق و تلفن را پشت سر می گذارد
در دور دست چراغ ها سو سو می زنند
گاهی نوری چشم ها را خیره می کند
اتوبوسی ... ! گوشت های زنده را هم می برد
صورتک های عبوس و پلک های خسته
و من ، انگار که توهم شنیداری داشته باشم
وقتی به صورتشان نگاه می کنم
با من حرف می زنند !
دنیای غریبی است ، دهشتناک ، و غم انگیز
نه در این اتوبوس آدمیان نیستند !
کانتینر سرد خانه است !
فقط جسممان را می برد ...
روحمان مانده در ناکجا آباد !
جاده می رود ، و می رود ، می رود
مسیر لذتی ندارد
مسافران ، چه فکر های احمقانه می کنند
کاش صبح بدمد چه شب درازی است امشب
زنی که کنار پنجره نشسته بود غر می زد،
از کنار پنجره سوز می آید ...
مرد گفت همیشه از کنار پنجره سوز می آید !
300 کیلو متر تا تبریز...
یکی خیاری گاز زد و عطرش پیچید
یکی عطسه کرد ، یکی خور خور می کرد
و من ، تک سرفه هایی می کردم
از اندوه سیگاری که بر سینه ام نشسته بود ..
ما نشسته بودیم جاده می رفت
اتوبوسی گذشت پر از خواب
نوری از روبرو می آمد ما را بلعید و گذشت
شهری نزدیک می شد پر از نور
شب بود و سوت و کور و در خواب
حتما کسی ، کسی را خواب می دید
یکی کابوس و دیگری رویا !
جاده می رفت و می رفت
ولی ما نمی رسیدیم ...
حالا دیگر این تیر های برق بودند ؛
که از ما می گذشتند !
تهران_ آذربایجان شرقی
#محمد_مولوی
پاییز 97
پی نوشت : نوشته شده در حینِ حرکت اتوبوس
کاربرانی که این شعر را خواندند
امیر عاجلو (11 /02/ 1399) | محمد مولوی (11 /02/ 1399) | مسعود مدهوش (11 /02/ 1399) | علی معصومی (11 /02/ 1399) | محمد رضا درویش زاده (11 /02/ 1399) | طارق خراسانی (11 /02/ 1399) | سیلویا اسفندیاری (11 /02/ 1399) | احمد آذرکمان (11 /02/ 1399) | خسرو فیضی (11 /02/ 1399) | فاطمه گودرزی (11 /02/ 1399) | ولی اله بایبوردی (11 /02/ 1399) | کرم عرب عامری (07 /06/ 1399) | مینا تمدن خواه (07 /06/ 1399) | معین حجت (08 /06/ 1399) | دادا بیلوردی (08 /06/ 1399) | بهنام حیدری فخر (08 /06/ 1399) | جمشید عزیزی (08 /06/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 23
-
-
-
-
-
محمد مولوی 11 اردیبهشت 1399 15:12
ممنونم
درود و سپاسگزارم زیبا می نگرید
استاد درویش عزیزم
خاطرات زیادی دارم از اتوبوس و از قطار
گاهی به شعر می زنم ، گاهی به دلنوشته
زنده باشی
-
-
-
-
-
خسرو فیضی 11 اردیبهشت 1399 18:07
. با بهترین درودهایم
. استاد بزرگوار . . چه فکر می کنید ؟؟ چگونه در نیمه شب که
. اتوبوسی ناله کنان می رفته ذهن خلاق جنابعالی هوشیارانه
. همه ی تصاویر داخلی و خارجی را چنان تصویر کرده که
. مخاطب برای لحظاتی خود را درون اتوبوس احساس می کند
. و از بوی سیگار و سرفه مسافری خسته . . . عجب شعر بود . .
. فقط باید گفت . . . یاشاسین محمد مولوی
. -
محمد مولوی 11 اردیبهشت 1399 18:31
با درود و عرض ادب بر خسرو خوبان
استاد فریخته جناب فیضی
یعنی که از شوق دیدار دیارم ،
لحظه ای پلک بر چشمانم ننهادم
و البته داخل اتوبوس دود سیگاری نبود
قبل از سوار شدن پنج نخ پی در پی کشیدیم
زنده باشی به عشق می نوازی -
-
مینا تمدن خواه 07 شهریور 1399 23:23
درودها نثارتان بزرگوار
بسیارعالی و دلنشین
باتصویرسازی بسیار تاثیرگذار
قلم نویسا و طبع روانتان مستدام -
علی معصومی 08 شهریور 1399 08:24
درود ارجمند
شهادت سرور ازادگان
اما حسین ع تسلیت باد
◇◇◇◇
در پناه پروردگار باشید
☆☆☆☆☆
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
bahram ehsani
در27 /02/ 1394 -
فاضله هاشمی
در27 /02/ 1397 -
سیده فریبا سیدموسوی
در27 /02/ 1355 -
طاها پرکی
در27 /02/ 1378 -
Sarina Salarian
در27 /02/ 1383 -
علی آهنگر
در27 /02/ 1383
نقد 2
جمشید عزیزی 08 شهریور 1399 18:36
عرض ادب
شعر دارای تصویر سازی و احساس قوی است که سریعا به مخاطب منتقل می شود، این نشان می دهد که شما در شعر آزاد استعداد بیشتری دارید تا شعر کلاسیک فضاها چنان آشنا و دقیق توصیف شده اند که مخاطب به راحتی خود را درون اتوبوس احساس می کند و از اول تا آخر شعر را با همان خمودی که در اتوبوس سراغ آدم می آید طی می کند
آفرین بر این قلم
محمد مولوی 09 شهریور 1399 14:27
درود برشما
سپاس از نقد ارزشمندتان جناب عزیزی
دعوت هستید به وبلاگ وزین سایت شعر ایران
بازگشت از آذربایجان به تهران