.
به رفتن چگونه بیاندیشم؟!
با افکاری لاغر
که تاب میخورد
با ریسمان شک/
در شکاف جمجمه
پاهایم دو ستون سربی
تزریق شده/ بر گسل ها
با سطحی منقوش
به اهتمام زوایای اکنون
رخنه کرده در کمرگاه برهنه ی معشوقه ی استوا
طاق.. طاقدیس/دردهای آماسیده
تلنگری بر مشبک چشم ها
برآمده از ابریق خشم
عاااای گذشته ی خواب/
شولای آتشین را بکوب
بر تابوت نیاکان مهجور
که افتاده سنگین/
بر نحیف گرده ی زنانه ام
و انتقام/ سکوت تمام سالها
جا مانده زیر پلک های
بوفی درازپا
نفیر اعاده ی وارونه اش/ در لانه ی متروک زاغان
پیچ میخورد بر چروک باد
به رهان از من/
هر چه داشتم و../
هر چه نه/ داشتم
پناه می برم به درختان زیسفون
از بسامد ضربان نهفته در خلیج شانه هایت
آه../ شانه هایت..
به مصادیق تادیب بیابان های رستگار
در انشعاب/ بوته های خار
بیآویز از من
در هیبت/ ریشه های زمین
که شناور مانده در کتیبه ی/ میراث اقیانوس
به رجعت/ تقطیر روحم
بشتابید
من اگر تقسیم شوم
زیبای صورتم را؟
به تکثیر نامنظم عقل/
هنگام بلوغ تخمک ها
مخرج مشترک کدام مقیاس
مبتلا به معوقه های غفلت/
در مردمک ها
به انتحار می رساند/
لقاح زیستن را؟!
#سیمین_بابائی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 18 شهریور 1399 21:13
درود بر شما
کرم عرب عامری 18 شهریور 1399 22:46
محمد مولوی 18 شهریور 1399 23:42
محمد رضا درویش زاده 19 شهریور 1399 11:19
بسیار زیبا بانو درودتان
جمشید عزیزی 19 شهریور 1399 13:03
عرض ادب
محشر ...
هزار آفرین
منصور آفرید 19 شهریور 1399 14:59
آفرین. درود و درود