هیلدا
پریچه ای تو، مرا می بری به رویاها
شکنج گیسوی تو چون نسیم و دریاها
طلوع آذری، ای آفتاب آذرماه
شکوه ساغری ،ای جام می در آتشگاه
فروغ مادری ای چلچراغ خانه ی ما
چراغ عمر پدر ،ای ستاره ی زیبا
فروغ صورت ماهت چو جمع خوبیهاست
طلوع پرتو مهتابش از افق پیداست
نگاه نرگس مستانه ات چنان زیباست
به بزم شاعرانه ی ما جام عاشقانه ی ماست
تو آن ستاره ی صبحی که با رهیدن شام
به روز یازده آذر به صبح کرده سلام
به سال اسب چو شهزاده ای ز راه رسید
و خانه گشت پر از شور و شوق و عشق و امید
ز چشم چشمه ی خورشید آتشین سیما
فرشتگان شده راهی بسوی خانه ی ما
چو موج خنده ی تو گرد غصه را می شست
در اوج مهر و وفا، کز دل تپنده ی توست
نگاه ساده ی تو چشمه ی زلال صفاست
صفای چهره ی تو باغبان خاطره هاست
از مجموعه دفتر اشعار
،،آتش عشق،،
تقدیم به دختر نازنینم هیلدا
امید فرداها
13مرداد400
شکنج:پیچ و تاب،موج
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 15 شهریور 1400 11:10
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
علی مزینانی عسکری 15 شهریور 1400 16:04
سلام و عرض ادب
خوشا دختری که مدیحه سرایش پدر باشد
دستمریزاد و خدا همگی شما را حفظ کند و شیرینی زندگی تان افزونتر شود