باز هم می ترسیم ، سخن آغاز کنیم
و چو ایام ِ قدیم ، نغمه ای ساز کنیم
ارتفاعیست بلند ، دورمان دیواریست
فرصت پنجره نیست ، همه جا بیزاریست
دین فروشی رایج ، حجم ِ بازار ،عجیب
همه در حال ِ سقوط ،همگی برده ی جیب
لاشخورهای مهیب ، با سپرهای بلند
در پی ِ سرزدن ِ بوی ِ صد لاشه ی گند
عمرمان را خوردند ، لحظه ها خوردنی اند
دست های من و تو ، لاغر و مردنی اند
معجزی نیست در این ، هجمه ی مسلخ ِ نور
مانده تنهائی ِ مان ، در مغاکی از گور
تا خدا گم شده است، خنده های من و تو
زیر این سقف ِ شکست، خنده های من و تو
آسمان هم خشکید، ابرها پوسیدند
قرن ِطاعون زده را ، همگان بوسیدند
لاشخورهای نجیب؛ فرصت ِ مهمانیست
سفره ای از گنداب ، وقت ِ چَه چَه خوانیست
هیچکس اینجا نیست ، لاشه ها آزادند
دست های من و ما، در پناه ِ بادند
اکرم بهرامچی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 12
امیر عاجلو 29 بهمن 1399 08:39
درود بزرگوار ا
اکرم بهرامچی 15 اسفند 1399 18:23
سلام آقای عاجلوی گرامی
سپاسگزارم از حضور خوب شما
کاویان هایل مقدم 29 بهمن 1399 10:06
تصویری بس تیره اما رئالیستی
اکرم بهرامچی 15 اسفند 1399 18:24
سلام آقای هایل مقدم گرامی
سپاسگزارم از لطف و توجه شما
محمد مولوی 29 بهمن 1399 12:47
اکرم بهرامچی 15 اسفند 1399 18:24
رضا زمانیان قوژدی 29 بهمن 1399 13:24
درود بانوی شاعر توانا
شاعر باید طبیب دردهای اجتماع باشد.
طبیب ها حتی به بیماری که در حال احتضار باشد نمی گویند کار تمام است.
امید، معجزه می کند.
برای همین دشمنان ایران، به مشکلاتمان ضریب می دهند و موفقیت هایمان را نادیده می گیرند.
صنایع موشکی ما، دنیا را به حیرت وا داشته اما ببینید برخوردهای مغرضانه را.
امارات فقط پول داد...ولی طوری در بوق و کرنا کردندش که گویی اولین ماهواره جهان را به
فضا فرستادند!
زنده باشید
اکرم بهرامچی 15 اسفند 1399 18:25
سلام آقای زمانیان گرامی
سپاسگزارم از حضور خوب شما
آرامش ظهرابی 29 بهمن 1399 16:49
سلام عالی بود بانو
اندکی صبر...
اکرم بهرامچی 15 اسفند 1399 18:26
سلام خانم ظهرایی گرامی
سپاسگزارم از حضور خوب شما
کرم عرب عامری 02 اسفند 1399 01:50
درودتان بانوی گرامی
اکرم بهرامچی 15 اسفند 1399 18:27
سلام آقای عامری گرامی
سپاسگزارم از حضور خوب شما