ما با نیابت های بی پایان خوابیدیم
در قعر زندان سکوت حیران خوابیدیم
تا خواب شوکت در جهان خام خود دیدیم
با قرص خواب سفسطه آسان خوابیدیم
ما از خودی خوردیم و از خود سیر سیر هستیم
ما زنده به گورانِ بی جانان خوابیدیم
ما پیکر ایستادگی را تکه کرده ایم
ایستاده خود را کشته و نالان خوابیدیم
آنها برای خواب ما قصه ز خود گفتند
گفتند و هر شب در دل دیوان خوابیدیم
از ما به جز کین و فغان چیزی نمانده است
ما با کلام کهنه ی رِندان خوابیدیم
خاکستر ما روی ما را تیره کرده است
با آنجلس های زمان آبان خوابیدیم
خوابیده ایم و دستمان از حرف کوتاه است
ما با تن درمانده ی ایران خوابیدیم
سروده۱۴۰۱/۳/۲۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 مهر 1401 11:00
سلام ودرود
دادا بیلوردی 05 مهر 1401 03:07