من که بی تو همیشه بیمارم
لحظه ای را بیا به دیدارم
ساحلت میکشد به تیمارم
قلب تو مهربانتر از دریا!
از همان لحظه ، از همان آغاز
عشق هم در میانمان یک راز
آسمان بودی و پرِ پرواز
جلد کردی پرنده ی خود را ؟!
یاد داری که تا مرا دیدی
گل سرخ ازلبان من چیدی
قلب خود را به عشق بخشیدی
کو ؟ کجا رفت آن همه رویا ؟
کوچه بود و هوای بارانی
قول دادی همیشه می مانی
عشق تند و گناه پنهانی
در تب و تاب بوسه شد پیدا !
حیف رفتی و مانده ام دلتنگ
دل اسیر هزار ها فرسنگ
چشم تقدیر ؛ کور و پایش لنگ
سهم من شد همین دل تنها ...
بی تو دنیای من غم انگیز ست
دل من از گلایه لبریز ست
خسته از دست عقل و پرهیز ست
خسته ام از خودم ؛ از این دنیا...
شب سحر شد هنوز بیدارم
سر به زانوی غصه ها دارم
ابر دلتنگم و نمی بارم
حرف دارم بیا همین حالا !
#محبوبه_دشتبان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 06 اردیبهشت 1401 06:23
درود و سلام موفق و مانا باشید