امشب به گمانم که دگر کار تمام است
جانم ز بدن رفته و این خواب حرام است
امشب به سرم فکر غریبست، بدین حال
این حال دلم در همه احوال غرام است
امشب شده ام سخت گرفتار عذابی، الهی
در حال و هوای غم این دل که غلام است
امشب تو و عشقت که به دل بود نهانی
افسانه شد و گشت به عالم که بنام است
امشب به دلم باز شده، چشمه ی نوری
غوغا شده دل تا به ابد نقش مقام است
امشب من و دل باز به نجوا که نشستیم
شوری به سر افتاد، که انگار پیام است
امشب به خدا سجده کنم تا که ببخشد
عشقی که در این دل، اینگونه قوام است
امشب من و یادت چو برفتیم به نزدش
فرمود که این عشق تمام حفظ مرام است
امشب به مَنش گفت که ای عاشق شیدا
این عشق به جانت زده و کار تمام است
امشب چو بدید «هایلی» الطاف الهی
آن پرده غیبش بدر افتاد، بکام است
غرام = عشق؛ شیفتگی
قوام = استوار؛ پایدار
مقام = رتبه، جایگاه
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 05 خرداد 1402 16:06
درود بر شما
کیوان هایلی 06 خرداد 1402 13:16
درودتان باد بزرگوار
نوش نگاهتون
قاسم لبیکی 05 خرداد 1402 16:48
درود بر شما شاعر گرانقدر
شعری زیبا
روان و شیوا را شاهد بودم
سپاس
کیوان هایلی 06 خرداد 1402 13:18
درودتان باد بزرگوار
نوش نگاهتون
برقرار و پاینده باشید به مهر