#طنزیمات_ادبی
#توهّم_شاعری؟
در چشمِ خودم برتر، از خواجهء شیرازم!!!
زیرا به خیالِ خود، یک شاعرِ تکتازم!
این‌قدر توهّم را، باید چه کنم آخر؟
در پیشِ سخن‌دانان، گر فاش شود رازم!
در خانهء خود مرغی، بی بال و پَرم امّا
در خانهء همسایه، وقتی بروَم غازم!
یک شاعرِ بیکارم، با این همه خرج و بَرج
اما چه کنم بی پول، بی قدرتِ اعجازم!
گاه از غمِ دل گویم، گاهی فقط از شادی
در اوجِ فلاکت هم، یک شاعرِ طنّازم!
اشعارِ تری دارم در عاشقی و عرفان
در جادّهء طنزیم، یک خودروی پُر گازم!
هرچند که اشعارم، خوب و نمکین هستند
امّا به خودم مثلِ، یک عدّه نمی‌نازم!
مشتاقِ غزلخوانی، با نغمهء سنتورم
گاه از سرِ بیکاری، دنبالِ رپ و جازم!
بر پارچه حسّاسم، وقتی که تنِ یار است
زیرا که در آن موقع، در کسوتِ بزّازم!
در جمعِ کبوترها، یک قرقیِ تیز و بُز
از بینِ پرستوها، دیوانهء سانازم!
البتّه پس از او هم، دنبالِ زری هستم
هر چند همین الآن، در خانهء مهنازم!
مانندِ مسافرها، هر عید که می‌آید
یا عازمِ اهوازم، یا عازمِ شیرازم!
هر وقت که می‌رفتم، تا خانهء دلدارم
از پنجره بابایش، می‌کرد وراندازم!
سُر خوردم و افتادم، چون سَر به هوا بودم
یک روز که بودم با، آن دلبرِ غمّازم!
"من" ناله که می‌کردم، "او" گوش فرا می‌داد
با شیطنتی پیدا، تا بشنود آوازم!
دلخور شدم از او و، با خشم درِ گوشش
گفتم پس از این با تو، این‌طور نمی‌سازم!
رفت و به من این را گفت: گورِ پدرِ عشقت!
ای کرکسِ بدهیکل! من پیشِ تو یک بازم!
از من عصبانی باش آن طور که می خواهی
دستت نرسد بر من، چون عازمِ قفقازم!
او قهر کنان رفت و، دیدم که به دور از، او
چون کتریِ جوشانی، انگار سرِ گازم!
گفتم که بیا برگرد، این بار سر و جان را
با هر چه ندارم را، در راهِ تو می‌بازم!
باید بخرم روزی، یک حلقه برای او
تا جور شود پولش، در فکرِ پس اندازم!
در راهِ رسیدن تا، غم‌خانهء عشقِ خود
هم نقطهء پایانم، هم نقطهء آغازم!
چیزی نشود عاید، از یار مرا دیگر
بر دامنِ مهرِ او، چون دست نمی‌یازم!
آدابِ هوایش را، باید که بیاموزم
در عرصهء مرغِ عشق، چون عاشقِ پروازم!
چشمم شده دیگر "تار" از "شوری" خود، گویا
آوازِ پُر از حزنی، در "گوشهء شهنازم"!
چون یک موتورِ کولر، دائم دوَران دارم
پروانه صفت، امّا افسوس که تک‌فازم!
۱- این گِل که لگد کردم، "پُر" بوده و بیهوده
زیرا که همه "خشت" است، آن شعر که می سازم!
۲- کردم سرِهم‌بندی، از آن چه فراهم بود
لذّت ببری شاید، از بازیِ الفاظم!
#محمدعلی_سلیمانی_مقدم ۰۴-۰۱-۱۴۰۰
۱- (لاف از سخن چو دُر توان زد
آن "خشت" بُوَد که "پُر" توان زد)
(جناب نظامی)
۲- الفاظ با بقیه، هم‌قافیه نیست.
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
بهجت مهدوی
-
ناهید زرین نگار
-
حنظله ربانی
-
صمد حسین پور
-
محمد حسین ناطقی
-
احسان عرب
-
مهدی علی زاده اصل
-
رضا زمانیان قوژدی
-
مهسا ایمانی (ماه)
-
فرشته امامقلی
-
احسان رمضانی
-
محبوبه تاجمیری
نظر 17
امیر عاجلو 04 فروردین 1400 22:00
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 00:55
درود و عرض ادب
شاد و پیروز باشید
روناک غریب لکی 04 فروردین 1400 23:32
درود بر شما استاد
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 00:55
درود و عرض ادب
سپاس از مهر حضورتان
محمد مولوی 04 فروردین 1400 23:58
درود برشما
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 00:56
درود و عرض ادب
روزبه آریا 05 فروردین 1400 00:00
درود بر شما استاد
بسیار زیباست
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 00:57
درود و سپاس
زیبا خواندید، به مهر
محمد مولوی 05 فروردین 1400 00:03
چون یک موتورِ کولر، دائم دوَران دارم
پروانه صفت، امّا افسوس که تک‌فازم!
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 00:57
ارادت دارم
سپاس که به مهر خواندید
کاویان هایل مقدم 05 فروردین 1400 11:07
به اقرار اهالی فن، پراثرترین نوع طنازی شوخی با خویشتن است و دست هنرمند بسیار باز جون بیم تکدر خاطر هیچ شخص یا گروهی را ندارد. چه زیبا با خود طنازی کردید استاد و فروتنانه حق مطلب را در قالب خویش پردازی بیان نمودید.
احسنت
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 01:04
درود و عرض ادب
دوست ادیب و فرهیخته‌ام
در محفلی که خورشید اندر مقامِ ذرّه‌ست
خود را بزرگ دیدن، شرطِ ادب نباشد
"منسوب به حضرت حافظ"
با سر هم کردن چند کلمه، آدم شاعر نمی‌شود که... پس بهتر است حواسم به خودم باشد که در چاه خودپسندی و خودفریفتگی، سقوط نکنم.
اگر اندک قریحه‌ای دارم، از لطف خداوند است و شاگردی کردن در محضر دوستانی از جنس شعر و شعور
سپاس که همواره به مهر، همراهید.
بهنام حیدری فخر 05 فروردین 1400 11:44
درود بر شما جناب استاد سلیمانی مقدم
شاعر و ادیب فرهیخته و ارجمند
شعر طنزی بسیار زیبا و ظریف سرودید گرامی
رقص قلمتان ماندگار و پایدار باد
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 01:06
درود و عرض ادب
دوست ادیب و فرهیخته‌ام
سپاس‌گزار همراهی صمیمانه‌تان هستم.
مهمانمان کنید در بهاران به ترنجی، از باغ معرفتتان
علی معصومی 05 فروردین 1400 14:15
محمدعلی سلیمانی مقدم 06 فروردین 1400 01:07
درود و عرض ادب
محسن جوزچی 09 اردیبهشت 1400 01:39
درود بیکران ،واقعا زیبا ،لذت بردم ،همواره پاینده باشید