درودها!
این چامهء "مُهمَل" را، وزنی ست پر از گالُن
مفعولُ مفاعیلُن، مفعولُ مفاعیلُن!
آوازِ چغازنبیل افشانهء هردمبیل!
سیمانِ صفا پرور، در گوشهء عزرائیل!
یک بیل پر از فرش و، منقارِ جفنگی زد
افسارِ کهنسالی، با کاه شده فامیل!
زانوی تبر زیبا، یک گندمِ آواره
افتاد شب از تشت و، شد پاره تر از تقلیل!
در شوریِ دلتنگی، گرمای تنِ اُملت
همراهِ منارِ غم، یک سور زدم بر فیل!
با سرکه نباید گفت، مبلی که ترَک خورده
تیمار مگر شور است از گل زدنِ هابیل؟
با تنبکِ سرگیجه، احضارِ کلاغ و ببر
یک پای سپاهان کف، در پیرهنِ زنبیل!
در خانهء دل ریحان، تنبان شده چون ماهی
سبز است چغندر با، طوطی که شود تحمیل!
احساسِ شترخوانی، شطّی که سرش بالاست
فرغون که به پا خیزد، شیرازه سبد تحویل!
خبّاز طنابی را، آغشته به سامان کرد
یک کیویِ سرخ آمد، یابو بدهد تشکیل!
یک گوش، نگاه از دل، بزغاله پُر از پَر شد
سیرابیِ خوش باور، پنهان قدمِ ازگیل!
قاشق غمِ صابونی، قمری پِهِنی قمصر
استانِ گلاویزان، نان قلّهء سُم تکمیل!
بالش لگدی خمره، آلو تبِ زنجیری
انگار چمن آتش، سیراب شد از تبدیل!
افتاد یخ از بلبل، بی پلّه ترقّی را
کمپوتِ بلاخیزی، شد ارتشِ اسرافیل!
مهمل ته دریاچه، تکرارِ بخاری را
دعوای ستون با تب، شعری شبِ هردمبیل!
#محمدعلی_سلیمانی_مقدم ۱۰-۱۰-۱۳۹۸
از دوستان فاخر سرایم پوزش میخواهم.
پ.ن. در مورد "شعر محمل" مطللبی از اینترنت تهیه کردهام که در هامش صفحهء شعر، کامنت خواهم کرد.
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 5
محمدعلی سلیمانی مقدم 11 فروردین 1400 11:17
در بارهء شعرِ مهمل
نویسنده: دکتر محمدرضا اصلانی (همدان)
⚘
معادلهای دیگر: شعر آبستره، شعر انتزاعی، شعر بیمعنا
⚘
نوعی شعر طنز که واژهها و ترکیبات ساختگی و بیمعنا دارد، شیوهء همنشینی واژهها بر اساس ارزش صوتی و تأثیر شنیداری آنها است. برای مثال مشرف در بیتی میگوید:
هزار شکر که پشم وزغ فراوان شد
کلاف بیضهی خرگوش ماده ارزان شد!
_ مشرف اصفهانی، هدایتالله رازی، شوریده شیرازی، صادق ملارجب و غلامحسین روحانی اجنه از معروفترین سرایندگان شعرهای مهمل ادبیات فارسی هستند.
میرزامحمدعلی مدرسی در تذکرهء ریحانة الادب دربارهی مشرف میگوید:
«میرزا حسین مشرف اصفهانی از شعرای عهدصفویه میباشد که به مزاح و شوخی و بذلهگویی معروف و به نظم اشعار مهمل و بیمعنی مشعوف. وقتی مدعی شد که پنج مثنوی مشعر بر حکایات به وزن خمسه نظامی و خسرو دهلوی به طوری نظم نماید که تمامی اشعار آنها مهمل و بیمعنی بوده و یک بیت معنی نداشته باشد. مقرر شد که اگر از عهده برآید به هر بیتی یک مثال نقره بستاند و اگر از عهده برنیامد و بیت معنیداری در میان اشعار او پیدا شده بر هر بیت هم چنانی یک دندانش را برکنده و برمغزش بکوبند. بعد از انجام عمل، سه بیت معنیدار از اشعارش پیدا کرده و حسب المعهود سه دندانش را برآورده و بر سرش کوفتند و در بقیهی اشعار به وعده وفا کردند و از اشعار اوست:
اگر عاقلی بخیه بر مو مزن
به جز پنبه بر نعل آهو مزن
سوی مطبخ افکن ره کوچه را
منه در بغل آش آلوچه را
که نعل از تحمل مربا شود
به صبر آسیا کهنه حلوا شود
ز افسارِ زنبور و شلوارِ بَبر
قفس میتوان ساخت اما به صبر
و به تقلید از لیلی و مجنون چنین سروده است:
دندان چپ دریچه کور است
آدینهی کهنه بیحضور است
پای دهل هریسه ماوی است
اینها همه آفت سماوی است
⚘
م. کاشانی در شماره 8 توفیق هفتگی سال 1317 این گونه سرود:
هزار شکر که پشم وزغ فراوان شد
که فصل دی شد و خرگوش ماده ارزان شد
بگو به مرغ نواخوان که کم کند آواز
خروس اخته گرفتار درد پستان شد
لحاف خربزه افتاد از زمین به هوا
درخت کشک پریشان تخم نوغان شد
پیه الاغ بخشکید در ته دریا
سم خروس به منقار گاو پنهان شد
ببین که طفل کهنسال با مادر
غمین مباش که چشمت ز گریه خندان شد
قدم به عرش نه و ارتفاع چاه بسنج
کم عمر سرو به مقیاس بحر عمان شد
ز قعر چشمه شنیدم که گفت قورباغه
نه هر کسی که دو پا رفت () انسان شد!
⚘
عمران صلاحی در بخشی از کتاب حالا حکایت ماست در تحلیل قطعه شعری میگوید:
«یکی از شاعران سوپر مدرن، شعری پیش ما آورده بود که در بارهء آن نظر بدهیم. شعر را یک دفعه از بالا به پایین خواندیم، یک دفعه از پایین به بالا، یک دفعه از راست به چپ، یک دفعه از چپ به راست. چیزی سر در نیاوردیم.
مانده بودیم چه بگوییم. اگر میگفتیم شعر خوبی نیست، ممکن بود بعداً دیگران بگویند خوب است و آبروی ما برود. اگر میگفتیم شعر خوبی است، ممکن بود بعداً منتقدان بگویند شعر بدی است و باز آبروی ما برود. راستش با این نظرهای عجیب و غریبی که در بارهء شعر و شاعری میشنویم، دیگر تشخیصمان را از دست دادهایم.»
⚘
فاضل ترکمن هم احساس خود را پس از چاپ اولین کتابش این گونه توصیف میکند:
مثل دیدن الاغ خسیس
زیردوش آفتاب
مثل افتخار اختراع آب
مثل طعم دیزی و چلوکباب!
..................
..........
برگرفته از سایت "راسِخون نِت"
محمد مولوی 11 فروردین 1400 11:36
درود برشما
محمدعلی سلیمانی مقدم 13 فروردین 1400 01:25
درود و عرض ادب
دوست ارجمند و فرهیخته
کاویان هایل مقدم 11 فروردین 1400 11:54
با سلام و درود و ابراز شگفتی از این دایره وسیع احاطه
من باب تأئید فرمایشات حضرتعالی بد نیست اشاره ای کنم به نمونه شناخته تر شده چنین نوع شعری که توسط مرحوم مرتضی احمدی هنرمند فقید کشور نیز خوانده شده و شاید در مناسبات شادی انگیز از صدا و سیما هم شنیده باشیم:
شیرینی سرکه از زغاله
شیرینی سرکه از زغاله
مغز سر گربه پرتقاله
اون روز که شتر قربونی میکردن
اون روز که شتر قربونی میکردن
تو ساز میزدی منم نقاره
قورباغه پسر عموی فیله
قورباغه پسر عموی فیله
شن کش با کلنگ پیش بیله
قورباغه رفیق کرگدن شد
آفتابه سوار بر لگن شد
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
مردم ز فراق روی لیره
در شهر می پزند سرکه شیره
البته هونگ دسته داره
البته هونگ دسته داره
آلبالو گیلاس هسته داره
خرمای شیراز هسته داره
روی مسجد شاه گلدسته داره
خیار دولاب سرش باد زده
خیار دولاب سرش باد زده
بچه نطنزی گراباد زده
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
دیشب شنیدم آ مشتی قربون
دیشب شنیدم آ مشتی قربون
گفتش به زنش صغری بی دندون
چون گرم شده هوای تهرون
خر تب میکنه به زیر پالون
بیا جفتی بریم بسوی شمرون
با هم بخوریم کشک و بادمجون
دیشب که به دست ما چپق بود
دیشب که به دست ما چپق بود
حمام نظامی غرق بود
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
شب شنبه خرم رو بار کردم
غلط کردم که پشت بر یار کردم
برفتم بر لب آب دزاشوب
برفتم بر لب آب دزاشوب
خرم افتاد و من دار دار کردم
قلهک و زرگنده راه شمرونه
قلهک و زرگنده راه شمرونه
سید اسماعیل ناف چاله میدونه
سید اسماعیل ناف چاله میدونه
زمین دولاب پر از خیاره
زمین دولاب پر از خیاره
بازار بزازا توی تهرونه
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
بدو بدو بدو دل بده تیله رو بگیر قل بده
تنور دلتان همواره گرم و روشن استاد
محمدعلی سلیمانی مقدم 13 فروردین 1400 01:28
درود بر دوست فرهیخته و ادیبم
سپاس از نطر لطف شما
و سپاس که با همراهی زیبای خود، یادی کردید از یکی از بزرگترین هنرمندان طنزپرداز کشور، زندهیاد مرتضی احمدیبزرگ