وقت جدایی شد و بر پای من
ریخته شد اشک غم افزای من
جوشش پیوسته ی خون از جگر
رنگ شفق زد به سراپای من
دوخته شد بار دگر چشم او
از سر حسرت به تماشای من
در نگهش قصه ی پرغصه ای
بود به انبوهی غمهای من
یک طرف او بی رمق ار رنج عشق
سوی دگر دیده ی خونزای من
خاطره ها مثل هیولا به جنگ
پنجه کشیدند به رویای من
آه دل سوخته اش دم به دم
شعله می افکند بر اجزای من
خیره به چشمم شد و با گریه گفت
ای نفس پاک اهورای من
پیش بیا فاصله را خط بزن
با قلم عشق به املای من
سخت بگیرم تو در آغوش خود
بهر وداع از رخ زیبای من
هرچه توانی تو بنوش ازمی
ریخته در کاسه ی لبهای من
پیک خدا حافظیست, این گناه
ثبت کنند آخر سر پای من
ذوب کن از گرمی جانت یخ
مانده میان تو و دریای من
حیف بود بهره نگیری کمی
از ثمر باغ مصفای من
توبه ندارد اثر اینجا بیا
چنگ بینداز به موهای من
خورده به اجبار جهاندارمان
بر سند دوریت امضای من
دوره ی هجران به ستم خوابها
دیده برای تو و فردای من
گفتمش ای قطعه ی الماس نور
گوهر تابنده به شبهای من
شانه ی زرین به سر دختران
معدن زر خیز غزلهای من
مطلب زیبنده ی تحریر عشق
نام تو در هر خط انشای من
بسته به تشویش فزاینده ای
حادثه ی هجر تو دنیای من
خاطره های تو مگر می رود
ثانیه ای از دل شیدای من
هرکه بگوید که رود یاد تو
خیر نبیند به دعاهای من
این دم آخر به برت بارها
می کشم ای غنچه ی اعلای من
میدهمت دست خدای بزرگ
ماهرخ خوب دلآرای من
گریه اما ن کی دهد این لحظه ها
تاکه ببینی غم سیمای من
رو به سلامت که نباشد دگر
پیش تو از جبر قضا جای من
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 2
فریبا حسنی 21 آبان 1400 02:27
درود ها بسیار زیبا
علی معصومی 21 آبان 1400 19:54
درود ها بر شما
◇◇◇◇
احسنت بر قلم زیبایتان
جز تو کسی نیست تمنای من
ای بت مستانه ی طغرای من
بداهه تقدیم
◇ در یکی دو بیت از این اثر زیبا، "های" بعنوان قافیه بکار رفته است که از نظر دستوری اشکال دارد.