روزی به هنگام سفر
از قلعه ای کردم گذر
با برج و بارویی بلند
اما پراز زخم و گزند
ازخصم وآزار زمان
وز خشم و رعدِ آسمان
ازآه و سوزِ سینه ها
وز ظلم ها و کینه ها
قلعه پراز اسرار بود
صد نکته و هشدار بود
از پایه تا باروی آن
دیوار و بام و روی آن
سرشار بود از پندها
از درد و رنج و بندها
ازحیله و ترفندها
از گریه و لبخندها
درآن فضای بی صدا
ناگه شنیدم این ندا
از کوچه و زیوارها
از درب و از دیوارها
کای زورمندِ زور دار
دست از سرمردم بدار
وز نکته های روزگار
این نکته را منظور دار
در روزگاری پیش ازاین
با ساز و برگی بیش ازاین
با فرّ و کرّ و خادمان
گرز و سپاه و سازمان
گردنکشانی بی رقیب
دجّال و پست و نانجیب
با یال و کوپال آمدند
رقصان و خوشحال آمدند
بر استخوان ها تاختند
تخت طلایی ساختند
میل کُلَه چون داشتند
سرها ز تن برداشتند
تن ها به خاک انداختند
با خون چه خوانها ساختند
مستی چو بیش از پیش شد
شاه ستمگر کیش شد
گردنکشی دیگر رسید
سرها زد و تن ها درید
سلطان پیش از خویش را
گرگِ به ظاهر میش را
در کنج کاخش مات کرد
صد دسته اقدامات کرد
آش ستم را شور کرد
چشمان او را کور کرد
هم کله اش بر دار کرد
هم خانه اش در نار کرد
وقتی ظفر تکمیل شد
امیال او تحمیل شد
شعر و شعار آغاز کرد
آهنگ حیلت ساز کرد
برمردمان آواز داد
هان کاین منم سالار داد
بهرِ عدالت آمدم
با صد رسالت آمدم
مأمور خوشبختی منم
مأنوس با سختی منم
خدمت به ملت می کنم
درمانِ علت می کنم
گر من شوم فرمانروا
طفل و ضعیف و بینوا
نان و شعور و شور را
رنگ و نشاط و نور را
یکباره صاحب می شوند
غرق مواهب می شوند
تزویر چون درگیر شد
موشِ حکومت شیر شد
با مکر آن دیو پلشت
ملت خمار و خام گشت
مرد و زن و پیر و جوان
در حسرتِ یک لقمه نان
در دامِ دیگر آمدند
بی بار و بی بر آمدند
زین سان دوباره ملتی
چندی به ظلم و ذلتی
عریان گرفتار آمدند
افسرده و خوار آمدند
با اینکه آن مکارها
دیدند سرها بارها
یا در میانِ خارها
یا روی چوبِ دارها
غافل زمکاری دگر
کاو نقشه ها دارد به سر
کردند شَه سازی ز نو
تاج و کُلَه سازی ز نو
روز از نو و روزی ز نو
ظلم و زراندوزی ز نو
این حِسّ خامِ سرخوشی
این دردِ یکدیگر کشی
این قصۀ مکر و فریب
این داستان های عجیب
با سلطه بر پندارها
با تکیه بر ابزارها
درجای جای این جهان
هم آشکارا هم نهان
همراه با ادبارها
تکرار گشته بارها
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 10 اردیبهشت 1400 11:46
.مانا باشید و شاعر
محمد خوش بین 10 اردیبهشت 1400 11:57
درود بر شما
محسن جوزچی 10 اردیبهشت 1400 17:55
جناب کرمی درود بر شما ،بسیار زیبا و پند آموز سرودید ،همه ما فراموشکار هستیم ،تکرار تاریخ با همان ترفندها به روز شده انجام میشود
علی معصومی 10 اردیبهشت 1400 18:09
کیوان هایلی 10 اردیبهشت 1400 20:42
درودها بر شما
جواد امیرحسینی 10 اردیبهشت 1400 20:53
پاینده باشید جناب کرمی
علی مزینانی عسکری 11 اردیبهشت 1400 05:39
درود استاد