امید من توی به فردا
امیدی در این تاریکی پیدا
در این جراحی لبخندها
در این تبسم غم ها
نگاه کن که بی امید تو میبازم
حرفی از فردا بزن تا برخیزم
باید در تاریخ سراغ گیرم عشق و مهر و لبخند را
امروز ببین چقدر تاریکم نگاه کن این تاریکی در من را
بخوان از حماسه رویا، بخوان شاید روشن شود فردا
امروز دلتنگ از این روزها شاید امیدی باشد در فردا
من کویرم، تشنه در انتظار باران
بی خواب ترین شب در من، امید روبه پایان
تاریکی در من را تو با صبح کن پایان
ای امید آخر من دستان تو سازنده
آری که نه آن باشد نه به شعار سازنده
بیا امیدی در من باش ای تو نور آینده
تو مرهم زخم هایم باش فقط با یک خنده
بخوان از عشق بخوان از فردا شروع دوباره
بخوان تو معنی رهایی باش بخوان صدباره
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
امیر عاجلو 30 اردیبهشت 1400 10:51
درود بزرگوار ا
علیرضا عالمی 08 تیر 1400 00:10
سپاس
پژمان خلیلی 30 اردیبهشت 1400 13:32
صبح کن پایان؟
پژمان خلیلی 30 اردیبهشت 1400 14:03
واقعن شاید اساتیدی که به این زیبایی شعر بگن در عقبه شعر ایران به ندرت یافت شود چقدر مسلط چقدر قدرتمند
دوهزارو پانصدبار خوانم هنوز ضعف دارم و سیر نمی شم .
فقط سوالی که برام مطرح شده استاد بزرگ -ستاره پرفروغ ادبیات این مرز وبوم ایا!صبح کن پایان درسته جاش تو شعرتون فرهیخته!
علیرضا عالمی 08 تیر 1400 00:09
مرسی سپاس از شما
تاریکی منظور جامعه کنونی
در من را تو (تو منظور مردم جامعه )
با صبح کن پایان منظور تو با نوع شدن با دگرگون شدن و... پایان بده
منظور جامعه ای نو و روشن را آغاز کردن
به قول هوشنگ ابتهاج : الا ای صبحِ آزادی به یاد آور در آن شادی
علی معصومی 31 اردیبهشت 1400 20:48
درود و ارادت
ارجمند
چامه هایت جاودان
علیرضا عالمی 08 تیر 1400 00:10
سپاس
کاویان هایل مقدم 01 خرداد 1400 10:03
مسلمان کسى است که مردم از دست و زبان او آسوده باشند و از ما نیست آن که همسایه اش از شرّ او در امان نباشد .
عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، ج 1، ص 24
جناب عالمی عزیز
چراغ اندیشه ات روز به روز پرفروغ تر باد
علیرضا عالمی 08 تیر 1400 00:09
سپاس