پیشکش به روان پاک بانوی صبر و ایمان حضرت زینب کبری
ای برادر من چهل منزل برایت گریه کردم
در عراق و شام با دردانه هایت گریه کردم
گفته بودم هر کجا باشی کنارت خواهم آمد
از مدینه تا منا تا کربلایت گریه کردم
از ستمکاری و بغضِ دشمنان با اهلِ بیتت
از جفایِ دوستانِ بی وفایت گریه کردم
روزِ عاشورا و هنگامِ وداعت با سکینه
وقتِ جانبازیِ اکبر پابه پایت گریه کردم
بر سرِ ببریده و بر حنجرِ خونینِ پاکت
بر تنِ گلگون تر از آلاله هایت گریه کردم
ای تنِ بی سر! چهل منزل سرت همراهِ من بود
هر قدم بر آن سرِ از تن جدایت گریه کردم
در دمشق و کوفه چون کوهی مقاوم ایستادم
در فراقِ دخترِ فرّخ لقایت گریه کردم
در دل دریای غم همچون غریقی غوطه خوردم
تا رسم در ساحلِ کرب و بلایت گریه کردم
آمدم با کوله باری از غم و رنجِ جدایی
آمدم تا بازگویم این حکایت، گریه کردم
آمدم تا در کنارِ تو کمی آرام گیرم
غربتت دیدم برایت بی نهایت گریه کردم
#جواد_امیرحسینی
3 مهر 1400
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 03 مهر 1400 16:14
درود بر شما