این آینه در دست تو پر گرد و غبار است
تصویر تو در سینهیِ آن تیره و تار است
بازیچهیِ دستِ تو شدم ، حقِّ من این نیست
والله که عشقت، همه نیرنگ و شعار است
قربانی این دفعهیِ بازی تو بودم
بیچاره دلِ من، که به عشقِ تو دچار است
تحقیر شدم سخت، که تقصیر دلم بود
از پیش عیان بود که عشقِ تو قمار است
صد حیف از آن مهر که با کینه بدل شد
افسوس از این عمر که در حال گذار است
مُحرم شده ام، می شکنم آینه ات را
این آینهیِ نحس که پر گرد و غبار است
«مهراد» کنون توبه کن از وسوسه ی نفس
یوسف صفتان را به چنین عشق چکار است؟
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
تیر ماه ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 04 تیر 1401 10:34
درود بر شما