3 Stars

کوچکترین سرباز

ارسال شده در تاریخ : 13 امرداد 1401 | شماره ثبت : H9421735

????السلام علی الرضیع الصغیر????
سلام بر طفل شیرخوار (زیارت ناحیه ی مقدسه)

تا پدر با کودکِ شش ماهه اش همراز شد
چون پرستو، بی قرارِ رفتن و پرواز شد
قاسم و عبّاس و اکبر یک به یک پرپر شدند
نوبتِ جانبازیِ کوچکترین سرباز شد
***
حنجرش خشکیده بود و نایِ نالیدن نداشت
تویِ آغوشِ رقیّه قصدِ خوابیدن نداشت
مادرش می خواند لالایی و او بی تاب بود
خونِ دل می خورد بابا، اشکِ باریدن نداشت
***
ناامید آورد او را سویِ میدانِ ستیز
شاید از این معرکه، باشد برایِ او گریز
ناامید از خصم بود، امّا دلش امّیدوار
تا چه آرَد پیشِ روی اش حکمتِ ربِّ عزیز
***
کوفیان! این کودکِ شش ماهه نامش اصغر است
غنچه ای از گلشنِ باغِ بتول و حیدر است
این که با لبهای تشنه می مکد انگشترم
نوگلِ آلِ علی، نوباوه‌یِ پیغمبر است
***
رویِ دستانِ پدر، کودک ولی بیتاب بود
حنجرش محتاج تنها قطره ای از آب بود
تا که شاید در دل دشمن کند قدری اثر
رویِ دست آورد، اویی رو که چون مهتاب بود
***
ناگهان تیری سه شعبه حنجرِ کودک درید
جنبشی در عرش اعلا زین مصیبت شد پدید
سینه‌یِ روح الامین از آه و افغان سوخت، سوخت
گویی اسرافیل در صورِ قیامت بردمید
***
خونِ کودک را به سویِ آسمان پرتاب کرد
قلبِ زینب را حسین از کارِ خود، خوناب کرد
طفل را آورد و در گهواره‌یِ خوابش نهاد
حرمَله دردانه اش را عاقبت سیراب کرد
***
من حسینم، باغبانِ لاله هایِ پرپرم
نوگلم را چیده اینک دستِ داسی از برم
کرده ام در راه حق هفتاد و دو گل را فدا
از حبیب ابنِ مظاهر تا علیِ اصغرم

#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
۶ محرم الحرام ۱۴۴۴

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 65 نفر 119 بار خواندند
امیر عاجلو (16 /05/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (16 /05/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا