این روزها تلخ می گذرد ، دست و دلم می لرزد از توصیفش
همین بس که
نفس کشیدنم در این مرگ ِتدریجی ،مثل خودکشی است
با تیغ ِکُند،مثل باران های بی اجازه وقت و بی وقت در هوایم پراکنده است و من بی هوا ناگهان خیسم از او..
همین اتاق کیهان بزرگیست وقتی که من در عرض شانه های تو گم میشوم، حتی در خیال تو بودن می ارزد به داشتن
خیلی ها..
مهران قرجه داغی
دوازده اوت
شنبه
بیست و یکم مرداد نود و شش
کافی شاپ هتل گسترش
آبرسان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 14 تیر 1400 19:55
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید