نگاهم هر احساسی را به آتش می کشد!
آنچنان محزون ، آنچنان غمگین
که صدایم بغض سنگ را
می شکند، سخت بود نوشتن حرفهایی که
بغض شدند و بر گونه
جاری نشدند ، در میان اشک ها هستی
اینجا کسی دارد خفه میشود
پشت سنگینی یک بغض ...
جاده نگاهم تا دور دست ها خالیست ...
بگو کجا ایستاده ای ؟
مرگ است وقتی
تنها پیروزی ات در زندگی ، جدایی ات باشد.
.
غروب جمعه
شانزدهم شهریور نود و هفت
هفتم سپتامبر
مهران قرجه داغی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 28 مهر 1400 21:08
درود بر شما