چشم ها در فریب



به سمتی کشیده شده ایم که برای همه چیز در جامعه الگویی تعیین شده است
حتی روابط انسانی با الگوهای از پیش مشخص شده روبرو هستند
انسان ها را همانگونه مقایسه میکنند که دو محصول از دو کارخانه را..
راه گریزی هم نگذاشته اند
یا باید تَن دهی و با الگوها خودت را تطبیق دهی یا ماهیتت را نادیده بگیری و پنهان شوی..
یک جور دروغگویی سازمان یافته که جامعه را مبتلا کرده..
این یک واقعیت است.
برای دیده شدن یا باید به طرز آشکاری پنهان شوی و یا آشکارا چنان از حالت نرمال خارج شوی که بیشتر به جانوری مینیاتوری بمانی تا آدمیزاد!!
در این میان گویا حد وسطی وجود ندارد.. یا باید از اینور بام بیفتی و یا آنور..
یا درگیر و دار به الگو رسیدن و به الگو تبدیل شدن باشی یا تمایل و در نتیجه لذت بردنت منوط باشد به دریافت الگویی که به تو نشان داده اند..
و در پی یافتن، آنچه را که می‌بایست زندگی کنی از دست می‌دهی و کل عمرت صرف این گشتن و نیافتن می‌شود..

انسان در دنیای مدرن برده است با این تفاوت که برده ی صنعت های مختلف شده است
صنعت هایی که انسان را به سخره گرفته و هر بازی که دلشان بخواهد سرش در می‌آورد..
صنعت هایی که مدام او را می پایند، برایش حد و حدود و باید و نباید و بکن و نکن و آرزو و خشم و نفرت و... تولید می کنند..
بردگی یعنی چیز دیگری برای تو تصمیم بگیرد که چطور و چقدر آزاد باشی.. و اگر این همان برده داری نیست که انسان را به کالا تبدیل کرده و در خدمت گرفته، پس چیست؟

دومینیک ژانیکو میگوید : مسئله ی تعادل فردی، یعنی چیزی که در زندگی اهمیت دارد، ظاهرا به یک امر فرعی صرف تنزل پیدا کرده است و آن هایی که الگوی غالب را نمیپذیرند، گوشه گیر و منزوی تلقی می شوند
جامعه ی ما میخواهد کار آمد،سلطه جو و سودآور باشد و صنعت این کار را به نفع خودش به اسم انسان انجام میدهد

پس باید گفت صنعت، یک چهارچوبِ مهلک است که انسان را قالب میزند تا به چیزی تبدیل شود که دیگر زنده نیست (به عبارت درست تر زنده است اما زندگی نمیکند.. یک موجود زنده ی زننده)
در چنین شرایطی هیچکس نمیتواند خودش را کنار بکشد و راه خودش را برود
یا باید در یک سوی این دو سر قرار بگیرد و خودش را بی ارزش کند یا به عنوان یک ضد ارزش شناخته شود..
انسان در این دایره ابژه است و کمک میکند به استعمار، که نتیجه ای جز مخدوش شدن هویت و سرکوب و انحلال خودش در پی ندارد..
تجاوزی که گرایشش تنها به نابودیست اما چهره ی واقعی اش هنوز پنهان مانده..

"انسان همواره خائن است به خودش.."

مهتاب محمدی راد

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 97 نفر 173 بار خواندند
محمد مولوی (16 /02/ 1400)   | منوچهر فتیان پور (17 /02/ 1400)   | کاظم قادری (23 /02/ 1400)   | مهتاب محمدی راد (19 /05/ 1400)   |

شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا