تو نور چگونه شناسی
پس از کشتن جرمیل
و کینه را چگونه بشاشی
که سوزش حرص مچاله ات نکند؟!
اگر نشکسته ای
این صدا از چیست
که از درون تو رازیل وار
قصه می خواند..
ناموس خودش را بلعید
جغرافیا !..
ماهیت این جهان
چو نیش افعی هاست
خنده آروغِ نمک است
بر زخم..
تو اسب ات بی دهان
_ریش بی ریشه..
ما را به ازای تنهایی جار زدن
جرم است،
که نه آبیم از هراس و نه هراس از آب..
سماع لحن بلوط
نمی رسد به ناخن سگ..
به خرمن ما
داس ماه
مگر افتد..
ما را به بادلاخ تشنه مریزان
به رود گریه مپوشان
که پای له شده می کِشد
داستان بی ما را..
پرت شو..
پرت شو از سخت ناک پوک پشت چشمانت
که آینه را باد کرده ای شاید
شبی که از وقاحت و تقصیر
سرب بسته بودی
به خواب مگسان بی بزم ات..
شکسته سیب تو از سیاهی جیغ ات..
پریده رنگ
از مرکّب خون ات..
به هر تکانِ سرت
یقه ات گیر است..
چگونه به رخ می کشی
حباب سبز عطسه های مرگت را !؟
چگونه به رخ می کشی
ساق های در گِل و کود َت !؟
به طبل فرشتگانِ مرده نکوب ساقیِ بی مِی..
وارو نشسته ای،
به سیخ و کباب
داغ خر نمی بندند..!
مهتاب محمدی راد
نظر 2
امیر عاجلو 16 شهریور 1400 01:28
!درود
محمد مولوی 17 شهریور 1400 19:15