درد یعنی
یک شبی بین تمامیت تو
یک نفر اید و جنگی بکند
خونین بار
و نخواهی که بگیری کمک از بیگانه
خود تلاشی نکنی
در بغلش جا بشوی
حسرت بوسه به لب های تو را یادم رفت
جان فشانی میکنی
در جنگ رو در روی او
مادرم گفت به من عاشق هرزه نشوی
خر شدم
عاقبت افتاد دلم بر رویت
تو اسیر او شدی
مرا رها کردی
و من
محکوم به درک عنصر نا شناخته ام
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 29 تیر 1400 23:46
درود بزرگوار ا
علی معصومی 30 تیر 1400 16:04
درود ها ارجمند
چامه هایت جاودان
◇◇◇◇◇
قربان سر بریدن نیست
بلکه دل بریدن است
از آنچه جز اوست
اینهمه خلوص
مبارکباد
محمد خوش بین 31 تیر 1400 19:52
سلام و درودها