دلگرمم از حضور تو
به باورم جوانه ای
گلی به باغ پر ز خار
وجود بی بهانه ای
به زعم بادهای تند
چنان بکنده ، ریشه اش
نسیم را تو دعوتی
همان که غنچه زد ، گلش
به گرمی تو زنده است
ز لاله های یخ زده
بهار را سلام کن
خزان که رفت ، او آمده
به قامت بلند سرو
مقاوم است و سر بلند
ببین چگونه با غرور
حفاظتش ، چو باد بند
چگونه رود موج شد
درخت ، کنده شد ز ریشه اش
چنان که افتدش ز پای
سیاه بخت در تمام بیشه اش
سخن ، به نغمه شد سحر
سفر ، بهانه خزان سرد
نبرد ، آخرش شکست خار
بهار ، عشق را ترانه کرد
سرودهی : ادریس علیزاده
۲۳ مهر ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 01 آبان 1401 10:06
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
ادریس علیزاده 01 آبان 1401 10:27
درودتانبا