با پر کشیدن انبوه لاشخوران
ترس از شکار مرغان آرزوست
این حکم نا نوشته کشتار بی گناه
تحقیر حکمت و اعتبار آبروست
یکسان نبودن هر نوع عدالتی
آزاد بودن بی بند و باری و زور
یکسان نبودن حقی به ناصواب
پیمان شکستن یک قائده، شعور
ملکی که تعادل شود به جور
داغی است گردن نیکان روزگار
رودی که خون روان بجای آب
تا رفع تشنه ظلمت کند چو دار
با ریشه های فراوان درون خاک
از ساقه های او که به بار نشست
روید ز میوه تلخی که طالب او
خیل خیانت گران افسار گسست
ما را به زور ملامت نشانده اند
تمکین بر تداوم یک زندگی شوم
قهری که سوخت کند مرا به جبر
تا از شکوه جنت شوم چو موم
ادریس علی زاده اردیبهشت ۱۴۰۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 11 اردیبهشت 1402 09:52
سلام ودرود