3 Stars

در شهر غم

ارسال شده در تاریخ : 23 شهریور 1401 | شماره ثبت : H9422270

گفتم خدا در شهر غم بُردی مرا
گفتی چرا اینگونه می‌بینی مرا
گفتم خدا اندر میان غربتم
گفتی سُروری، اندرمیان صُولتم
گفتم خدا کم طاقتم، اندر میان دیده ها
گفتی تو را حاجت دهم، بَردیده بنشان، صیرتم
گفتم خدا مِهرت به دل افزون شده
گفتی که عشقم در دلت پِنهون شده
گفتم خدا، تنها تو را در قلب خود جا داده‌ام
گفتی در این هستی، به تو جا داده‌ام
گفتم خدا در دیده بنشاندی مرا
گفتی به هرجا میروی، همچون خدا بنگر مرا
گفتم خدا، بَر درکِ من، شاهد شدی
گفتی که اکنون، در میان شعله ها حاضر شدی
گفتم خدا تنها تو ماندی در بَرم
گفتی گلستان می‌کنم این آتشَت اندر بَرم
گفتم خدا من این چنین تنها شدم
گفت اکنون چون مُدبر، دردلت ساکن شدم
گفتم خدا در قلب من ساکن شدی
گفتی هم اندر بَرم، هم درون پیکرم
@@@
این حلقه و این مَن
این کعبه و این تَن
همه ابعاد وجود است
که حاضر شده اندر پِیِ این، دَم


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 75 نفر 104 بار خواندند
امیر عاجلو (24 /06/ 1401)   | سیدیحیی حسینی (30 /06/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (24 /06/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا