3 Stars

غزل سحر پر

ارسال شده در تاریخ : 06 اسفند 1400 | شماره ثبت : H9420041

غزل سحر پر

من خونین در این شبیخون سحر
بر دل شب‌زده غرق غزل
بوسه زن بر خورشید
آمده‌ام بر لب تو
من در این مشرق عشق
مشرفم بر دل تو
تو بزن قلب مرا
به در آ از این سینه تنگ
به چه کار آیدم این تاریکی شب یا صبح سحر
تو نباشی جان چیست؟!
سینه قبرستان سینه سنگ من‌ست
تو مرا با چه به جنگ؟
دائماً شیشه و سنگ
مر مرا نور است جوهر عشق
به دلم باش و برآ وندرین سردابه سرد
تو همه گرمی عشق به دل روشن مرد
من که بوسیده زدم بر لب خورشید در صبح سحر
پرتویی از دل خورشید بر دل شب‌زده صبح غزل
غزلی خواندی از آن سینه ناب بلورت بر دل من
پس از آن روشن روشن شده‌ام در دل شب
نه نیازی به سحر است و نه غزل
من همه مه+تاب دل تو
رقص در غم+راه شاهراه دل تو...

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 43 نفر 59 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /12/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (07 /12/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 1

  • امیر عاجلو   07 اسفند 1400 13:56

    درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا