"میلاد سفره دار اهلبیت"
با آنکه تولدت شده ،مهربانم
"ظاهر"برای تو گریه می کند
یاد آن لخته های جگر که می افتم
زهر می شود شهدِ تولد به کامم
چگونه بخندم وقتی که
داستان بی کسیهایت
به درد می آوَرد این قلبم را
تو در بقیع چه میکنی سردار؟
کجا هستند قوم و خویشانت؟
در مدائن چه می کردی تنها
تنهاترین سردارِ دوران ها
دلتنگی ات را نجوا کن با چاه ها
نه ! با جاده ها
گوشِ جعده پُر است از گوشواره ها
"ظاهر" برای تو ناله می کند
"ظاهر"برای تو اشک می ریزد
میلاد تو چقدر حزین است آقا
همچون شهادتت غمگین
ای دریغ از سفره های رنگارنگ
ای دریغ از طعام و مهمانی
لعنت به مردمان عصرِ تو
لعنت به مهمانان شیطانی
چقدر میخواهی میزبان باشی؟
کی تو هم آیی به مهمانی؟
جانم فدای تو حسن جانم
تو هم جانِ منی و هم جانانی
"اسد حیدری" متخلص به "ظاهر"
شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) فی البداهه۱۴۰۱/۰۱/۲۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 اردیبهشت 1401 16:42
.مانا باشید و شاعر
اسد حیدری 03 اردیبهشت 1401 13:41
سپاسگزارم