چقَدَر پستی و بدبختی تو شیطان به خدا
انقدر پستی که لایق نشدی نزد خدا
شش هزار سال تو دیدی نشناختی تو خدا
ابله و جاهل و نادانی تو شیطان به خدا
مرکز نور تو بودی و چرا کور شدی
درگه ذات نشستی چرا بی نور شدی
دلخوش این شده ای بنده ای را تور کنی
کین آدم داری شرمنده ای را کور کنی
خود که واقف شده ای نور جهان است خدا
پس چرا شوق بر آنی که کنی کس بی خدا
کبر و گردنکشی ات دیدی چه آورد به سرت
ز تقرب به رجیم گشتی و راند تاج سرت
چه امیدی و چه سان یاغی گری کار تو شد
درگه باقی تو بودی و چرا فانی تو شد
آمدی جنگ خداجنگی که بی عاقبت است
آخرش پست و زبونی اولش خیره سر است
تو خجالت نکشیدی که تمرد کردی
شش هزار ساله محبت را فراموش کردی
آمده بودی بنی آدم و رسوا بکنی
تو که رسوای جهانی نگو که سود کردی
یک علی داره خداوند یه یقین آگاهی
حاضری سجده کنی ، سجده فراموش کردی
یک حسین داره در عالم که دو عالم به خدا
حسرت خنده اویند تو شدی جنگ خدا
یک حسن کل جهان را به کرامت قَدر است
فکر نمیکردی کریمی به کرامت شکر است
یک تنه زینب کبری به تو و لشگر تو
حمله کرد خوار شدی تا ابد دهر خودِ تو
تو کجا رخنه نمودی به دل احمد او
کی کجا وسوسه کردی به گل امجد او
هرکه خوار است گرفتار تو شد خوارجهان
ارزشی داشت به خواران کنی خود خوار جهان
تو که حُربن ریاحی را به چندین سالی
بال و پر دادی و بود لشگر تو همراهی
یک نگاه حسین حُر را نمود دشمن تو
پس چه پستی و چه سست است رجیم نقشه تو
غفلت ما به شب قدر اگر درک شود
تمام نقشه های تو به یقین فسخ شود
توبه را هدیه نمود خالق عالم به بشر
تا به بطلان بکشاند تو فرو ماندهِ شر
حافظا سجده کنی درگه یزدان جهان
رانده وامانده شود سجده کننان را تو بدان
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱/ ساعت ۳ صبح / جمکران _ حافظ کریمی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 16 اردیبهشت 1401 13:28
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
حافظ کریمی 16 اردیبهشت 1401 19:47
سپاس فراوان
تقدیم لطافت روحت......