گروهی ملائک به سجده شدند
ز یزدان طلب کرده گریه شدند
و گفتند الهی تویی برترین
به عالمها شاهی و والاترین
شنیدیم که دنیا خروش آمده
به جنگ عظیمی بِجوش آمده
بفرما تو رخصت به این چاکران
تماشایِ جنگ خاک حاضران
طلب با دعا بود و مطلب خدا
دعاهایِ دل عهد ، اجابت خدا
اجازه به آنان شد ابلاغ حق
مجوز گرفتند به دنیای خلق
رسیدند ملائک به دشت عطش
زنان ، کودکان را دیدند به غَش
به سوئی قلیل نور و سوی دگر
کثیران به آدم شبیه اما خَر
و آن سوی نورانی عشق ازل
مقابل گروهی به ظلمت دغل
شروع شد نزاعی میان دو سو
یکی عشق الله یکی شِرک کو
امیر گروهی حسین ابن نور
امیر مقبابل یزید ابن کور
جنودان نوری به شکل بشر
مقابل جنودان به شکل شَرر
نزاعی میان شد میان دو قوم
یکی قوم الله یکی شوم قوم
به تقدیر یزدان گروه شرر
شهادت رساندند گروه هنر
هنر نزد یزدان هَوس در شَرَر
به تکلیف مکلف گروه قَدَر
و اینگونه گردید سعادت به جان
و ظلمت به تن شد به جهلش نشان
به دنیا گذر در گذرگاه غم
نهایت به آزمون بشر متهم
و آزمونها سختست و گاهی فدا
گذر از گذرگاه گهی در بلا
و آزمون عظمای کل بشر
غدیر مبتدا ، کربلا در قدَر
چه سخت شد قبولی بهایش نَفَس
و ردی در آزمون نهایت قفس
خدایا به حافظ به اهل جهان
مددها بفرما نگردند فغان
طبیب حافظ کریمی( لسان الحال )
۱۶ مرداد ۱۴۰۱- بین الحرمین
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 امرداد 1401 13:02
.مانا باشید و شاعر
حافظ کریمی 19 امرداد 1401 19:48
درود و هزاران درود بر شما
سپاس بیکران