ای آن که دلت در گرو یار بود .مهریه ی بالا بدان نکته ی هشدار بود .یاری که لبش خنده ی بسیار کند .مهریه تو را زود گرفتار کند.آن کس که تو را گفت که آخر که گرفت و که داد.شیاد بود درو برت زندگی ات داد به باد .داماد که رقصش پایین پریدن و بالا بود.با دادن مهریه ببین این کمرش دولا بود.مطرب که به لرزه در آورد زمین وزمان.او نوحه گر دادن مهریه شده خود که گمان.آن کس که هوا خواه یار شود مهریه اش سنگین نیست .این سفره ی عقدش که چنین رنگین نیست.شادان و خرامان شده است تازه عروس.کبکش که بخواند گمانم به مانند خروس.موجودی او رو به فلک تازان شد.داماد ببین حال که آشفته و هم گریان شد.مهریه کجا نشان مهراست و وفا.گاهی که کند زندگی زوج جدا.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 09 خرداد 1401 10:24
سلام ودرود