شاید گمان کردی که شخصی ناتوانم
اما پشیمان می شوی از امتحانم
در مرز احساسات من پا می گذاری
باید ببینی ضربه ی تیر و کمانم
آماده ام اکنون که با سختی بسازم
تو می نویسی قصه را من قهرمانم
در انتظار برگ ریزانم نشستی
غافل که کاجی سربلند و بی خزانم
تو خان ده بودی ستم هایت زبانزد
من نیز دهقانی درون آن زمانم
جنگیده ام در یک نبرد نابرابر
زخمی شدم با ضربه ی همسنگرانم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
طارق خراسانی 26 شهریور 1394 01:19
شاید گمان کردی که شخصی ناتوانم
اما پشیمان می شوی از امتحانم
در مرز احساسات من پا می گذاری
باید ببینی ضربه ی تیر و کمانم
آماده ام اکنون که با سختی بسازم
تو می نویسی قصه را من قهرمانم
در انتظار برگ ریزانم نشستی
غافل که کاجی سربلند و بی خزانم
تو خان ده بودی ستم هایت زبانزد
من نیز دهقانی درون آن زمانم
جنگیده ام در یک نبرد نابرابر
زخمی شدم با ضربه ی همسنگرانم
با سلام و درود
حضرت نادری عزیز
شاهکارتان را خواندم و لذت بردم
در پناه حق شاد زی
روح الله اصغرپور 26 شهریور 1394 11:41
سلام و درود بر حس زیبایتان
طلعت خیاط پیشه 27 شهریور 1394 19:27
احسنت بر شما
بسیار زیبا سروده اید.
دادا بیلوردی 27 شهریور 1394 21:39
درود بر جناب نادری بزرگوار
با مهارت کامل و احساسی عمیق سروده اید
عالیست
علی روح افزا 30 شهریور 1394 22:19
درود بر برادر شاعرم .
بسیار زیبا سرودید بزرگوار .
در پناه حق
مجتبی جلالتی 16 فروردین 1399 02:13
با هزاران درود
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید