ای زخمِ زیبا! رازِ واضح! سادهی دشوار!
من دوست میدارم تو را بیهوده و بسیار
چون شاخساری پرشکوفه در شبِ حیرت
خاموشم و از اشتیاقِ ریختن سرشار
تنهاییام را ژرفتر کردهست بیشاز پیش
هر گفتگو، هر عشق، هر پیوند، هر دیدار
با اینهمه هربار معصومانه میگویم:
نه! فرق دارد این یکی، تازهست و بیتکرار
« من تا ابد...» با اشتیاق و گریه میگویم
« من دوستت دارم» بسیبسیار، یار ای یار!
اما تو هم از یاد خواهی رفت، طوریکه
هرگز نبودی از ازل در هیچجا انگار...
مُرده به دنیا آمدیم و میرویم، ای عشق
ما را جز آغوشت به خاکِ دیگری مسپار!
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 12 امرداد 1401 11:06
درود بزرگوار ا
محمد مولوی 13 امرداد 1401 00:09
آفرین