شب است وسکوت و چراغی روشن
حال مان خوب است, ولی خیلی کم
چه کرده گذشته مان با حالمان امروز
افسوس گذشته و حال, اینده را بربود
دوبال میخواهم که اوج گیرم باز
پرواز میباید تا اخر این راز
هرجا کم اوردیم هر جا که ترسیدیم
اتش به پا کردیم اما نفهمیدیم
که هیچ تقدیری هر فکر و تفسیری
یک راز دارد چون, حسرت خوری در خود
با هر قدم ارد, یک طالع بد شوم
تا بشکند پشتی که میخورد افسوس
هر جا که ترسیدیم هر جا کم اوردیم
دنیا نشانی داد شاید که برگردیم
این راز را باید ,زود میفهمیدیم
هر انچه در ما هست, بیرون ما نبود
چه دیر فهمیدیم عمری حدر دادیم
بی فکر و اندیشه سالها ز کف دادیم
گر بی هدف باشیم ماییم و یک سراب
اما به لطف رب بیدار شدیم از خواب
یارب پناهم باش تا اخر دنیا
صد شکر میگویم نمانده ام تنها
تا لطف تو باشد مسرورو سر مستم
بی منتها تویی تا اخرش هستم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 19 مهر 1401 23:50
درود بر شما