یک خواستم و تو به من بیست دادی
از خاک بودم و هرچه نیست دادی
کج رفتم و تو هشدار دادی
گوش ندادم و باز اخطار دادی
گویی چیزی فهمیده بودم،شاید
کمی صدایش را شنیده بودم،شاید
گفت که توبه کن بنده ی من
آن صدای خالقم بود خالق حق
معصیت کردم و او توبه پذیر
من غلط کردم و او بود رحیم
پشیمان شدم و رفتم به سجود
روزی توبه ی من شد قبول
مهر خالق افتاد به دلم و شاد شدم
یک صدم آنچه میخواست شدم
پاداش او به من عشق بود
عشق مهدی قائم بود
منتظرش بودم و او غائب بود
نشانیش در دل ما ناقص بود
خالق گفت که مهدی حاضر است
چشم و دل را بشور او ناظر است
خدایا لطفی کن به ما
دستی کشد مهدی بر سر ما
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 31 امرداد 1401 16:42
.مانا باشید و شاعر
مهدی صدری دولق 31 امرداد 1401 17:15
سلام دوست عزیز خیلی ممنونم????