آتش خاک من از خاطره ی جنگ، ترست
حیله با خفتن این قافله نیرنگتر است
حاصل نور سپید تو در این روز بلند
به تن شبزده ها سایه ی پر رنگتر است
گرچه در جاده ی تو شیشه و خارست زمین
از دل صخره ولی همت ما سنگتر است
زوزه ی گرگ درین برکه اگر هست چه باک
که ز هر ببر رها پنجه ی ما چنگتر است
پای لنگیده ی این دشمن فرسوده از آن
قوم تیموری ِ بدکاره بسی لنگتر است
خاورانی که صف چوبه ی دارست هنوز
از تن برگ فنا شاخه ی آونگتر است
دشت ما لاله ی گلگون جهانیست تهی
رخ صحرا به لب خونکده ی ننگ ، تراست
منصور فرزادی 2009
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 مهر 1401 12:41
درود بر شما
دادا بیلوردی 17 مهر 1401 23:02
درود بر احساستان