گاهی کنار عشق نفس می کشد هنوز
یک زن هوای حسرت راهی نرفته را
رستم ندیده است ولی خو گرفته خوب
تکرار هفت خان غم انگیز هفته را
یک زن که توی گور کسی خواب رفته است
تاوان روسیاهی مردی که درد بود!
مردی شکست خورده و زانوی غم بغل
حل شد شبی میان نفسپاره های دود
با گریه وا نمی شود این قفل انتظار
آغوش من همیشه تورا آه می کشید
سهراب زخم خورده ی آغوش من! بگو
ما را کدام کرده به این راه می کشید
عاشق شدم که از پس یک قلب یخ زده
صحرای گونه های تو از عشق تر شود
تا شانه های شرم تو مغرورترولی
عاشق شدی که حسرت من بیشتر شود.
بعد از تودلخوشم به همین یادگارهات:
_یک فندک و دو پاکت سیگار و یک کلید _
سیگار یادگار بدی نیست، می شود-
گاهی کمی به جای نفس، دود و دم کشید!
*
درد از شقیقه های خدا تیر می کشد !
هی داغ می شود لب سیگارهای هار
سر می زنم به سایه ی دیوار انتظار
دلتنگ کوه شانه ی مردی گناهکار!!!
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 29 شهریور 1402 20:00
درود بزرگوار ا
آرزو بیرانوند 30 شهریور 1402 01:24
درود برشما جناب عاجلوی عزیز و بزرگوار ????????????????????????????????????
امیرحسین شاه علی 29 شهریور 1402 22:47
خیلی زیبا نوشته اید
آرزو بیرانوند 30 شهریور 1402 01:25
چشماتون زیبا میبینه شما استادمایین
سیاوش دریابار 30 شهریور 1402 21:49
صحرای گونه های تو از عشق تر شود
آفرین
سلام
شعر تان را خواندم
بسیار زیبا بود
تلاش شما برای گاهی.... قابل ستودنی است
گویش کلامی و تلاش برای جمع کردن ترکیب شعر قابل تامل است
بویژه به روز نمودن گناه مردی در ترکیب دود و انتظار
برای زنی منتظر
در مجموع این ترکیب شعر را رسا تر ساخته
در مجمع خوب بود
شعرتان مانا
قلم تان جاودان
روزگاران پر مهر
موفق باشید
آرزو بیرانوند 31 شهریور 1402 19:46
درودها برشما جناب دریابار من خوشوقتم همیشه از حضورتون
سروش اسکندری 31 شهریور 1402 09:59
درود فراوان بر شما ... بانو بیرانوند بزرگوار
سروده ای زیبا از شما خواندم
قلمتان ماندگار
آرزو بیرانوند 31 شهریور 1402 19:46
درود جناب اسکندی شما به بنده لطف دارین