در این سکوت خسته ی پاییز پروازهای بال خدا تنهاست
شاید برای رسیدن عشق یک واژه ی کوچک و بیمعناست
در هر طنین صدای باد میپیچد آرزوی نگاه تو!
اما نگاه عاقبت انگیزت یک باور بلند و بیپرواست
دروازههای این دل زخمی را با دستهای خوب خودت بستی!
بنزین و کبریت یک ایماژ با دل فریب آتش و من بیجاست
لالایی بهشتی گندم چشم غزلهای مرا خواباند
حیف است! چون توان دو چشم تو در باطن پاییز هم زیباست
دارد خیال طرب خیزد من را به جای تو میخشکاند
یک آسمان گندم آدم در انتظار بوسه ی حوّاست
در چشمهای ناز خودت بنگر آیا زمینی و معصومند؟!
آیینه اما باورش این است آئینه ام در جستجوی یک دریاست
ای شب نویس دفتر تقدیرم! تنها خدای جاری احساس!
آیا تو هم قبول داری که؛شب گریههای حوّاییت بیجاست؟؟
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 12
امیر عاجلو 05 آبان 1402 13:58
لطیف و دلنشین
حفیظ (بستا) پور حفیظ 05 آبان 1402 19:59
سپاس جناب عاجلو عزیز
سکینه شهبازی 05 آبان 1402 15:40
زیبا و دلنشین
حفیظ (بستا) پور حفیظ 05 آبان 1402 20:00
متشکرم بانو شهبازی بزرگوار
سروش اسکندری 06 آبان 1402 17:18
درود بر شما جناب پور حفیظ بسیار زیبا سرودید
حفیظ (بستا) پور حفیظ 06 آبان 1402 18:40
درودها جناب اسکندری عزیز
سامان نظری 07 آبان 1402 10:02
سلام استاد بسیار دلنشین
حفیظ (بستا) پور حفیظ 07 آبان 1402 12:10
سپاس جناب نظری عزیز
شیما رحمانی 07 آبان 1402 10:15
درودها جناب حفیظ. همیشه زیبا میسرایین. کوتاهی بنده رو ببخشین که مدتیست زندگی میکنم ولی زنده نیستم????????
حفیظ (بستا) پور حفیظ 07 آبان 1402 12:12
سپاس بیکران بانو رحمانی به حق که غم بزرگیست از دست دادن پدر ما را در غم خود شریک و سهیم بدانید
علی احمدی 08 آبان 1402 21:37
بگم چی ؟؟ به به؟؟ دل مریزاد ؟؟ درود حفیظ جان کمتر اثری مرا نرم می کند لذت بردم
حفیظ (بستا) پور حفیظ 09 آبان 1402 04:50
درودها استاد احمدی بزرگوار
بسیار مفتخرم که در دفتر شعر خود میزبان بزرگواری همچون شما باشم مانا باشید و شاد و شاعر