گفتی بیاد بهار میام
بهار اومد نیومدی
گفتی سر قرار میام
قرار اومد نیومدی
یه عمره چش به راهتم
قربونی نگاهتم
بین تموم عاشقا
منم که جون پناهتم
تو شبهای خاکستری
شدی برام یه خاطره
یه خاطره که عمریه
فقط میگه مسافره
گفتی میام یه وقتی که
گلای باغچه وا بشن
قناری های بی گناه
از تو قفس رها بشن
انگار دلت میخاس فقط
غرور دل رو بشکنی
به یاد اون گذشته ها
که اینجا بودی موندنی
بیا برام رقم بزن
یه سرنوشت تازه تر
باور کنم میاد بازم
صدای پای رهگذر
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 06 امرداد 1402 06:03
درود بر شما
سیاوش دریابار 28 شهریور 1402 09:45
سلام
بسیار زیبا نگاشته اید
شوق ذوق قلم رقصنده تان مستدام و عمرتان جاودان
ایام به کام
روزتان خوش سرانجام
موفق باشید