《زشتی》
جز درگه تو خوار و ذلیلی زشت است
در پیش تو سلطان و امیری زشت است
بیراهه رود رهی که جز راه تو نیست
جز راه تو هر راه و مسیری زشت است
هرگز نشود شیر ژیّان نزد تو کس
در بیشه ی تو پلنگ و شیری زشت است
جز نور تو روشن نکند خانه ی دل
جز نور تو هر پرتو نوری زشت است
با عشق تو دل می شود آسوده خیال
وابسته شدن به هر حبیبی زشت است
سرمست نشد دلی بجز باده ی عشق
نوشیدن از باده ی پیری زشت است
صیّاد اگر صید دل ما بکند
جز دام تو هر بند و اسیری زشت است
در خوابم و بیدار تویی در همه وقت
در پیش تو این غفلت و گیجی زشت است
از من نشدی جدا در این سیر و سفر
با یاد تو آن گوشه نشینی زشت است
ای《مخلص صادق》نشوی خوار کسی
جز نزد خدا خوار و ذلیلی زشت است
شنبه۹۹/۱۲/۹
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 12 آذر 1402 00:16
درود بزرگوار ا
محمدهادی صادقی 12 آذر 1402 15:02
درود و سپاس عزیز
سیاوش دریابار 12 آذر 1402 09:22
سلام
صبح شما بخیر
زیبا سروده اید
قلمتان سبز
محمدهادی صادقی 12 آذر 1402 15:03
درود از نگاهتان که عزیز است
حفیظ (بستا) پور حفیظ 12 آذر 1402 18:36
درودها جناب صادقی بزرگوار بسیار زیبا قلم زدهاید استاد