《گربه و دیزی》
گر باز شده این در دیزی تو حیا کن
ای گربه نگاهی تو به آن روز جزا کن
در روشنی روز نکن غارت دیزی
هنگامه ی دزدی تو کمی شرم و حیا کن
گر شرم نداری تو ز این آدم و حوّا
غارتگر اموال ، تو شرمی ز خدا کن
بس سفره تهی گشته و غارت شده این خوان
فکری ز برای دل بیچاره ی ما کن
باید که تو بیدار کنی خفته ی وجدان
آن خفته ی وجدان خودت را تو صدا کن
این سفره ی گسترده نباشد ز تو شیّاد
کمتر تو بکن غارت و آن را تو رها کن
تا کی بروی در پیِ این نفس هوایت
خود را تو رها زین غل و زنجیر هوا کن
باید که ز اعمال تو خشنود شود خلق
با کرده ی خود خلق خدا را تو رضا کن
باز است در رحمت حق گربه تو باز آی
گر توبه شکستی تو ز نو حمد و دعا کن
ای《مخلص صادق》نخوری حق کسی را
ای گربه تو از خالق و مخلوق حیا کن
سه شنبه۹۹/۱۱/۲۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 آذر 1402 08:28
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 19 آذر 1402 23:05
درود و عرض ادب