《از خار تا گل》
در بیابان خار صحرا لاله ی گلزار شد
لنگ کفش کهنه در صحرا رفیق و یار شد
گر فروغ شمع سوزان ماه تابانی نشد
نور سوسویی برای راه و شام تار شد
از برای ماهیِ لب تشنه دریا زندگیست
گر شود خشکیده ، دریا دشت و شوره زار شد
گر نباشد شیر غُران در میان بیشه زار
در میان بیشه سلطان روبه مکّار شد
گر وزد باد خزان خشکیده می گردد بهار
اینچنین باغ خزانی پُر ز مور و مار شد
تیغ کین و دشمنی بُرنده می باشد بسی
در دل پُر کینه همدم عقرب جرّار شد
گر تبر افتد به جان سرو خوش قامت چه سود
سرو خوش قامت شود خشکیده چوب دار شد
شیر نر باید شوی چون لاشه خواری کار نیست
هر که شد یک لاشه خواری عاقبت بیمار شد
هر که شد همراه دیو جان رود بیراهه راه
می شود حیوان پّستی زشت و بد رفتار شد
《مخلص صادق》 نگردی پیرو نفس هوا
پیرو نفس هوا هر کس که شد خونخوار شد
پنجشنبه۹۹/۱۱/۱۶
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 25 آذر 1402 10:47
لطیف و دلنشین
محمدهادی صادقی 25 آذر 1402 23:03
درود و سپاس