3 Stars

گفتم ، گفتا

ارسال شده در تاریخ : 23 دی 1402 | شماره ثبت : H9427924

«گفتم ، گفتا»

گفتم چه کنم بهار دل گشته خزان
گفتا که خزان همیشگی بوده جوان

گفتم غم دل با که بگویم چه کنم؟
گفتا غم بیهوده شود دشمن جان

گفتم همه جا پُر شده از بوی ریا
گفتا شده روبهی در اینجا سلطان

گفتم که نباشد خبر از شیر نری
گفتا شده در بند و غُلی شیر ژیان

گفتم شب تار است و در آن ماهی نیست
گفتا که سحر می شود آخر تو بدان

گفتم بنگر اسب ستم می تازد
گفتا که شود اسب ستمگر لنگان

گفتم شده عالم قفس و ما در بند
گفتا که جهان همیشه بوده زندان

گفتم شده خشکیده در اینجا ریشه
گفتا که دوباره می شود سرو روان

گفتم که جهان نشد به کام دل ما
گفتا نشد از باده پُر این روح و روان

گفتم که زمان «مخلص صادق» بگذشت
گفتا که همیشه می وزد باد خزان

سه شنبه99/10/9

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 37 نفر 55 بار خواندند
امیر عاجلو (23 /10/ 1402)   | محمدهادی صادقی (23 /10/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (23 /10/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا