«شکار دل»
نور خورشید فروزان باش در شبهای تار
چشمه ی آب حیاتی باش در این روزگار
از برای مرغ خوشخوان سوسن و آلاله باش
تا بخواند در کنارت خوش نوا مرغ هَزار
تا توانی مهربانی کن بدست آور دلی
دل بدست آری عزیزی می شوی در این دیار
دامن گرمی برای طفل بی مادر تو باش
تا شوی صیاد و صید دل کنی بس بیشمار
در کویر تشنه باید ابر بارانی شوی
گر شود خشکیده گل ای ابر بارانی ببار
ماهیِ لب تشنه را باید شوی آب حیات
برکه و دریای دل را پُر بُکن از چشمه سار
دل شکن هرگز نگردی می شود روزت سیاه
نشکنی جام دلی را دل شود بس بیقرار
دام خود گسترده کن تا صید دلها را کنی
تا توانی دل بدست آر و بکن آن را شکار
باده ی دلبر ببخشد روشنی در جام عشق
جام خود پُر کن ز آن مِی تا شوی مست و خمار
«مخلص صادق» ز عشق خود ببخشی حاتمی
ورنه فرق تو چه باشد با شب تاریک و تار
شنبه99/8/3
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 اسفند 1402 00:27
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 17 اسفند 1402 08:28
درود و سپاس