«گویم سلام»
ای طلوع روشن فردای من گویم سلام
نور امیدی در این شبهای من گویم سلام
مایه ی آرامشی هستی در این شام سیاه
قصّه ی شیرین در رؤیای من گویم سلام
من به امیدی کنم سر اینچنین شام سیاه
روشنی بخش دل و دنیای من گویم سلام
بال پروازی ندارم از برای پَر زدن
بال پروازم تویی مینای من گویم سلام
خُفته بغضی در گلویم بانگ و فریادم تویی
نیمه شب ای نغمه و نجوای من گویم سلام
در خزان باغ ما تنها تویی مرغ سحر
بلبل زیبای خوش آوای من گویم سلام
خشک و بی روحم تویی آن چشمه ی آب حیات
شاخ شمشادی گل رعنای من گویم سلام
دوزخ جانم در آن جنّت شود آسوده حال
چون پری رویی تو در عقبای من گویم سلام
شام تارم را تو روشن می کنی با نور عشق
شمس تابانی تو ای زیبای من گویم سلام
«مخلص صادق» به دنبال تو می گردد بیا
گم شدی در بیکران پیدای من گویم سلام
پنجشنبه99/8/1
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 19 اسفند 1402 08:58
محمدهادی صادقی 19 اسفند 1402 14:45
درود
محمود فتحی 21 اسفند 1402 10:02
درود برشما جناب صادقی زیبا بود