«آشفته بازار»
کدخدای دِه اگر روباه مکّاری شود
وای بر آن دِه عجب آشفته بازاری شود
گر شب ظلمت کند خورشید تابان را اسیر
روز آن روشن نباشد یک شب تاری شود
گر شود خالی ز شیر این بیشه در شام سیاه
در عوض پُر از شغال و گرگ و کفتاری شود
بلبلی دیگر نخواند در خزان باغ آن
چون شود ویرانه پُر از عقرب و ماری شود
آسمانش می شود تاریک و دلها خون جگر
همنشین و همدم دل رنج و بیماری شود
برکه ها خشکیده می گردد نبارد آسمان
جای گل در شوره زارش پُر خس و خاری شود
در چنین ویرانه ای بر پا شود بس چوب دار
چرک و خون در جویبارش بی گمان جاری شود
از برای طفل بی مادر نباشد دایه ئی
دایه ی طفل یتیمش گرگ خونخواری شود
حرف حق چون باده ی تلخی برای کدخداست
بر تنش حرف حقیقت نیش جراری شود
می شود ویرانه دِه ای «مخلص صادق» دَمی
کدخدای دِه اگر روباه مکّاری شود
چهارشنبه99/7/30
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 19 اسفند 1402 08:57
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 19 اسفند 1402 14:44
درود
محمود فتحی 20 اسفند 1402 12:06
درود برشما